چشم ديدنم رو ندارند
سرد و بي عاطفه
تا حالًا بچه من رو نديدن
تا حالًا دريغ از يك كادو. بعد عروسي يكدفعه روي واقعيشون رو نشون دادند
دريغ از يك تماس
چند سال پيش بهشون گفتم من دلم ميخواد رابطه بيشتر بشه و از اون موقع بدتر كردند. به خدا بدون هيچ دليلي. حسود هستند و كينه اي. با همه هم دشمن. فقط ادعا دارند
بچم خيلي دلش ميخواد با خانواده پدرش اشنا بشه چون خيلي مهربون هست ولي تا حالًا دريغ از يك تماس. فقط يا شوهرم حرف ميزنيد اونم ماهي يكبار فوقش.
شما باشيد چيكار ميكنيد؟ وقتي بهم سالي يكبار زنگ ميزنن من خيلي خوب حرف ميزنم انگار نه انگار ولي تو دلم هست.
شما باشيد دلتون نميشكنه