2777
2789
عنوان

بیاییم از سوتی های دوران عقد و خوشیاش بگیم😂

| مشاهده متن کامل بحث + 3239 بازدید | 118 پست

ما عقد و عروسيمون باهمه رسممون دوران عقد نداشتيم

براى خريد سرويس چوب و مبل رفتيم شهر ديگه خونه خالم بعد منم ريز اندامم

شب خوابيده بوديم مادرشوهرم بين من و شوهرم و مامانمم كنار من خوابيده بود تو پذيرايى

منم عادت دارم پتو ميكشم رو سرم سرمم از بالش ميذارم پايين گردنم درد ميگيره

نصف شب مادر شوهرم دنبال من ميگشت مامانمو بيدار كرد گفت دخترت نيست

مامانمم گفت چيزى نيست زير پتوعه چون ريزه معلوم نيست 😂😂😂

مربى بدنسازى بين المللى / 2 کیلو افزايش وزن - ٨ كيلو كاهش وزن - در ماه (اصولى و سالم).و ناگهان در يك بعد از ظهر زمستانى وقتى كنارم آرام خوابيده بودى به ياد آوردم روزهاى رفتنت را، انگار درد مشت هايى كه آن روزها به ديوار مى زدم را تازه حس كردم، به تو نگاه كردم و به دستهايم... (متن واقعيه كپى نشه 🌹)

روزاول محرمیت رفتیم باماشین توبیرون شهر واییی اونجا زمینای کشتورزیم بودا ولی خو حین ماچ و اینا یکی باموتورچندنفرسواراومدن کنارمو شوهرم نمیدونس شلوار بکشه بالایا صورت منو بپوشونه😫😁😁😁

حال من خوب است و چه آرامشی ‌ست در آغوش تنهایی دیگر از هیچ نداشتن‌ها نمی‌ترسم حالا چه کسی‌ می‌‌تواند از من بگیردچیزهایی‌ را که ندارم...

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

عقد بودیم با شوهدم با موتور میخاسیم بریم دور بزنیم بعد من گفتم من رو موتور راحت نیستم گفت چرا گفتم ح ...

وایییییییییی🤣

از این کاربری دو نفر استفاده می کنند.من و خواهرم. سپیده و هدیه

دوران نامزدی بدون شرح

⛔بهترِ یک 🐴 آدمو💋کنه ↩تا↪ یک💋 آدمو🐴کنه 🙆‍♀️⛔      ⛔این☝️ پروفایل و👈📿 ثبت کاربری شده💯وهرگونه کپی     برداری پیگردقانونی داردوانحصراتحت اختیاربنده↩🥴📿↪است💯      به بعضیام بایدگفت ببخشیدکه تودخالتاتون زندگی میکنیم🔎                   🥴☝️  منم داروغه ناتینگهام هستم💯

ما تازه ازدواج کرده بودیم خونه مادرشوهرم سر سفره بودیم که شوهرم گفت اینجا یکم چرت میزنم بعد میرم سر کارم.بعد من گفتم نه پاشو بریم طبقه بالا خونه خودمون استراحت کن که یهو شوهرم پیش همه گفت مامان جونم این نمیزاره من خونه خودمون بعد ناهارها استراحت کنم همه سر ها پایین سکوت مطلق همه جا رو فرا گرفت من و شوهرم چشم تو چشم هم 

داشتم اب میشدم بعد شوهرم دوهزاریش افتاد که چی گفته

لطفا اگه امکانش هست برا شادی روح بابا و داداشم یه صلوات بفرستین

 ما نامزد بودیم یعنی هنوز عقد نبودیم میخواستیم بریم واسه آزمایش خون شوهرم با مادرش اومدن دنبال من و مامانم که بریم آزمایشگاه طرف ما خیلی تعصبین تا دختر و پسر عقد نکرده باشن تنها جای نمیرن خلاصه مامانش جلو نشست من و مامانمم عقب نشستیم شوهر من از خجالت اصلا نگاه نکرده بود ببین من پشت سرش نشستم یا مامانم فکر کرده بود من هستم تا رسیدیم آزمایشگاه از پشتی صندلی از مامانم نیشگون گرفته بود فکر کرده بود منم 

من از پدر شوهر و مادر شوهرم دیدم.رفته بودم خدافظی کنم که دیدم بعله....درم باز...

😂😂😂من کنار حموم بود اتاق شوهرم هر شب برنامه بود مادر شوهر لنگان لنگان میرفت ت حموم

برای آرزوی خودمو خودت صلوات 🥰🥰🥰به لطف خدای مهربون و دعای شما نی نی سایتی های خوب که اگه دعا نمی‌کردید خدا منو لایق نمیدونست منم شدم مامان 😍😍😍😍خدایا شکرت بابت هدیت و این هدیه رو نصیب هر کسی که لایقشه بکن ممنونم 🥰🥰🥰هنوزم بر این باورم که بچه ای که مادرش اینقدر باید براش صبر کنه نباید بوسید فقط باید گاز گرفت قربونت بره مامان الهی دورت بگردم😍😍😍😍😍😂این بچه حاصل 50تا بی بی چکه و 10 تا آزمایش بارداری که همشون بتاشون 2 میشد ولی الان به لطف خدا شد 73 😍😍😍😍اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم به نیت سبز شدن دامن همه ی خانمای منتظر دیگه 🥰🥰میشه باز دعا کنین بچم سالم باشه همش نگرانم زندگیه سختی داشتم میترسم بارداری سختی داشته باشم🥺 ممنونم 😔😔 هفته 7 رفتم سونو دادم گفتن هفته 5 هسی لطفا برا اینکه بارداریم پوچ نباشه و تو هفته 5 نمونم دعام کنین🥺 جنین نازنینم رفت ولی دلم نمیاد امضامو پاک کنم 😔😔😔😔 برام دعا کنین ممنونم

من سه بار یکی عقد یکی عروسی دوتا سوتی وحشناک داشتم،دو ماه بود نامزد بودم رفتیم شهرستان سال تحویل شد همه تبریک گفتیم شوهرم علامت داد بیا اونور رفتم گفت ب من تبریک نمیگی داشتیم لب میدادیم پدرشوهرم اومد عیدی بده به تازه عردسش با این صحنه مواجه شد فوری از صحنه محو شد،یبارم دوباره عقد لودیم پدرشوهرم یه فلش پیدا کرده بود گفت بیا بلدی وصل کن تلوزیون ببینم چیه دادم فلانی برام اهنگ لری ریخته منم هی بالا پایین کردم گفتم اهنگ نیست فیلمه ،هی گفت ول کن پس لابد اشتباه ریخته منم گفتم نه یکیش رو پلی کردم فیلم س کسی بود فوری پرید از پشت تلوزیون فلش رو کشید برد شکوند تازه فهمیدم من یه پوشه که مال صاحب فلش روده رو باز کردم،یبارم تازه عروس بودم رفتم اونجا شب مادرشوهرم تا شزر و ماست و فلان رو جابجا کنه طول میکشه بعد خونشون یه جوریه برای اینکه بری اشپز خونه باید از اتاق رد شی شوهرم هم زده بو  بالا من هی گفتم نکن یکی میاد میبینه گفت نه هیچ کس نمیاد خلاصه رو من بود یهو مادرشوهرم با ظرف شیر وارد شد بذاره یخچال مارو دید چنان برگشت شیر از دستش تو حیاط افتاد زمین😂

من با تو و دخترام ،خوشبخت ترینم 
یبارم یادمه کنار شوهر خواب بودم خونه مادر شوهر یهو دیدم مادرش بالا سرمون وایساده نگاه میکنه😐

دقیقا مام همجوری روز بعد عقدمون تواتاقش خابیدیم خداروشکر اون روز جداخابیدیم قبلش محرمم بودیم ابجیش ۳۸سالشه دراتاقش یولشکی باز کرد اومد نگاه کردمنم چشام الکی مثلا بسته خیلی پرون بخدا ای خانواده شوهر😁

حال من خوب است و چه آرامشی ‌ست در آغوش تنهایی دیگر از هیچ نداشتن‌ها نمی‌ترسم حالا چه کسی‌ می‌‌تواند از من بگیردچیزهایی‌ را که ندارم...
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

چن روزه

negar__1466 | 10 دقیقه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز