داداشم کلی درس خونده و سربازی رفته صبح تا شبم کارمیکنه اما چون چیزی نداره نمیتونه ازدواج کنه.بابامم چیزی نداره بهش بده.
اونوقت دخترای فامیل بدون تحصیلات و هنر خاصی براشون خواستگار پولدار میاد که بابای پولدار دارن.
دیروز با بغض بهم میگفت چه فایده ای داره این زندگی که انقدر زحمت کشیدم و آخرش هیچی؟
دلم براش آتیش میگیره گاهی اوقات با بغض میبینمش.
اما حقیقت رو میگه چجوری میخواد با اینهمه گرونی تشکیل زندگی بده.