یاعلی:
سعیم براین بود خونسرد نشون بدم خودموپرسیدم حالا انشالله کی شیرینی واقعی رو میخوریم لبخندی زد وگفت اگه عروس خانم نازنکنن به زودی
وااای صدایه تپش قلبمو به وضوح میشنیدم عروس خانم خدایا این دختر خوشبخت کیه
ای کاش هیچ وقت اسم عروس خانمو نمی اورد چقدر حسودیم شد
چقدر من حسودم
اصلن چرا عاشق این همه حسود میشه چرا
بازم خودمو ریلکس نشون دادم وپرسیدم حالا تو چه مرحله ایی هستین
بازم لبخندی زد وگفت هنوز هیچ
گفتم ینی حتی خواستگاری هم
چشمهاشو ریز کردو وگفت حتی خواستگاری هم نکردم میدونی چرا
ومن با نگاهی پراز سوال گفتم چرا
گفت اخه عروس خانم خیلی مغرورن ومن میترسم ازش بپرسم که اونم مثله من عاشقمه یا .....