این رنج ممکنه هرچیزی باشه،از دست دادن یک عزیز
دیدن خیانت
فرو ریختن کاخ باورها
همه اینها خیلی درد داره،رنج داره
شاید ماه ها دلت نخواد روی صبح رو ببینی
شبها با قرص بخوابی
یه بغض ته گلوت باشه
افسردگی امونت رو ببره
به فکر خودکشی بیفتی
ارتباطت رو با همه قطع کنی
شب و روز خودت رو سرزنش کنی
ولی وقتی همه اینها گذشت،به جایی میرسی که دوتا انتخاب بیشتر نداری(تسلیم بشی یانه)
وقتی راه دوم رو انتخاب میکنی انقدر زجر کشیدی،پخته شدی ،عاقل شدی ،که از من جدیدت لذت میبری
من همه اینها رو گذروندم،هنوز تنم زخمیه،باورم نمیشه که اینقدر تغییر کردم،بزرگ شدم،الان وقته لذته.