2777
2789
عنوان

دیروز بی شعور شدم 😐

383 بازدید | 18 پست

سلام. بعضیا اینجا منو میشناسن که ماجراهای خودمو و مادرشوهر پدرشوهرمو و بیرون انداختنمون از خونه ای کا مهر من کرده بودن و فحش به پدر خدابیامرزمو و نفرین مادرم که الهی فلان بشه بهمان بشه داغ داداش جوونتو ببینی و فلان و از خونشون بیرون کردن بعد از اینکه سه روز پرستاریش رو کرده بود و عین خدمه کارهای خونش و پخت و پز و ابمیوه بگیر و اینا انجام داده بودم. صایع کردن من در هر مکان و زمانی و داد و بیداد و جار و جنجال در واحدمون که این زن خرابه و مرد میاره و ... تمام اینا رو من ازشون دیدم. خیلی هم از این بیشتر ولی از حوصله تون خارجه. منم شب مهمون دارم. حالا دیشب خاله ی شوهرم اومده بودن تهران. ما رفتیم خونشون ( تهران هم خونه دارن ) بعد پدرشوهرمینا هم اونجا بودن. منم فقط خاله اشینا رو دعوت کردم. ولی پدرشوهرمینا رو نگفتم. به چند دلیل اولا" خودم مدتهاست نرفتم. منو جلو هر کس و ناکسی صایع میکنه و از قصد میخواد ناراحتم کنه. در حدی که شوهرم و داداشش هم کاملا" متوجه میشن. حالا تودم احساس بدی دارم که دعوتشون نکردم. گفتم صایع شدن. ولی پس انهمه من صایع شدم چی؟ بابت هیچکارشون معذرت خواهی نکردن چی؟ هنوزم به کارهای زشتشون ادامه میدن چی؟ واقعا" توهم برشون داشته که من قدرت مقابله ندارم.  شوهرم چیزی نگفت ولی خب معلومه ناراحت میشه. البته قبلش گفته بودم اونا رو دعوت نمیکنم. یه چی دیگه هم هست. من یه سرز رفتیم خونشون من بدون امادگی خاله اش که تونا مادرشوهرم بود و پسردایی شوهرم با زنش و مادرشوهرمینا رو گفتم. بعد با اینکه میدونست یه دفعه ای شده و من دست تنهام اومد هیچ تعارفم حتی که حداقل بیام پلو بکشم. مهمون نشست مهمون رفت. بعد دیشب خونه خالش غذا رو پخته بود بعدم پاشد نصف ظرفا رو شست. واقعا" زورم میگیره اگه خونه ی پسرته و خونا ی خودتد در واقع یکم بیا کمک با توجه به اینکه من خمیشه کمکش میدم خونه شون باشیم. خودشم مهمون داشته باشه میگه بیا کمکم از صبح. حالا به نظرتون خیلی ضایع بود؟ نمیدونم انگار از خودم توقع نداشتم. اعصابم بهم ریخته. 

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

خوب کردی کسی که بی احترامی میکنه و حدشو نمیدونه باید باهاش اینطور کرد 

خیلی احساس بدی دارم. همش خودمو میذارم جاشون که اگه پسرم با من اینکارو میکرد دلم میشکست واقعا" 

نه خوب کاری کردی از خودت یکم قدرت نشون بده نزار انقدر خردت کنه برای خودت ارزش قائل بشو بهشم اهمیت نده زنیکه بیشعورو😒😒😒 واقعا چرا اینقدر این مادرشوهرا بیرحمن حالا خاله من انقدر با عروسش خوبه عوضش عروسش اجازه دخالت نمیده بهش یه کلمه از دهن خالم بیاد بیرون پارش میکنع😒

من بودم قطع رابطه میکردم تو میخوای دعوت کنی 

۵ سالی بعد از اینکه از خونه انداختنمون بیرون قطع رابطه کردیم. بعد خودم دوباره رفتم خونشون. اونا هپ ظاهرا" یکم بهتر شدن. ولی نه ابراز ندامتی از کارهای گذشته نه معذرت تواهی مجدد ضایع کردن من. از ۱۴ فروردین دیگه کاریشون نداشتم. فقط مادربزرگ پدری شوهرم فوت کرد مون مراسم نداشتن رفتیم خونه پدرشوهرم یه سر واسه تسلیت. همین. 

نه خوب کاری کردی از خودت یکم قدرت نشون بده نزار انقدر خردت کنه برای خودت ارزش قائل بشو بهشم اهمیت ند ...

دقیقا" واسه همین این حرکت رو زدم. ولی الان خیلی احساس بیشعوری دارم 

تو با پسرت و زنش این کارو میکنی؟

وقتی الان بعد تمام اونکارا که کردن با این حرکت انقدر عذاب وجدان دارم یعنی واقعا" میتونم با پسرم همچین کارایی کنم؟ نمیدونم. 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز