ام
ببخشید من دنبال یه رمانم میشه کمکم کنید
درمورد دوتا دختر که فکر کنم اسماشون آنا و رویا بود آنا خیلی دختر آروم و گوشه گیری بود و خانواده ثرومتمد داشتن رویا زبون دراز بود و دانشجوی وکالت بود فکر کنم وآنا با پدر و برادرش و نامادریش زندگی میکرد و پدر آنا از دخترش برای قراردادهاش استفاده میکرد و به عقد دیگران در میاوردش ولی میگفت که ایدز داره برای اینکه بهش دست درازی نکن داخل یکی از قراداد ها با پسری به اسم امیر عقد میکنن که پسر مومن و کمی وسواسی بوده و امیر قبلا یه زن داشته که مرده خیلی دوسش داشته یه بار که آنا رو بخاطر پوششی که داشته پلیس میگیره زنگمیزنن امیر میگه من زنی ندارم به این اسم و رویا امیرو مجبور میکنه بیاد آنا رو آزاد کنه و امیر تو خونه اش با آنا مثل جذامی ها رفتار میکنه نمیزاره به چیزی دست بزنه نمیزاره به اتاق زن قبلیش بره و بعد یه اتفاق هایی امیر آنا رو میره تو شرکت امیر اینا کار کنه و اونجا به کسی نمیگن زن و شوهریم برای همین بقیه کارکنان از اینکه آنا حقوق بیشتر میگیره اذیتش میکنن که بعد ماجراهایی اتفاق میفته که امیر عاشق آنا میشه ممنون میشم اسم رمان بگین