بعد حدیث و سنگسار کردن محمدم افتاد زندان ۵سال بود که زندان بود
همه به دلربا میگفتن طلاق بگیر ولی دلربا انقد محمد و دوس داشت که مخالفت کردو میگفت جدا نمیشم منتظرش میمونم
تو این ۵سالم اصلا نرفته بود ملاقات
بعد ۵سال رفت محمد و دید که خیلی لاغر شده بود و موهاشم سفید خود دلرباهم لاغر شده بود و قرص اعصاب میخورد
همدیگرو بغل کردن و کلی گریه کردن و محمد گفت بعد از من ازدواج کن تو خیلی دختر پاک و معصومی بودی من لیاقت تورو نداشتم
و اینا درضمن محمد یه آدم تنوع طلب بود و این بیماری رو داشت که نمیتونست جلو خودشو بگیره و دوس داشت با هر زنی باشه ولی فقط و فقط عاشق دلربا بود و میمرد براش 😐😐
خلاصه محمد اعدام شد و دلربا دیگه هیچوقت ازدواج نکرد و هر پنجشنبه میرفت سرخاک محمد