سلام به طور خلاصه میگم الان ... خاطره مفصل ش رو توی یه فرصت مناسب که خودمم بهتر بودم می ذارم واستون 😊
من دیشب بعد از شام درگیر درد شدم و تا حدودای صبح که فاصله بین دردام کم شد خونه موندم و ی سری از کارامو انجام دادم... ساعت ۶ صبح دردا شدید تر شد و با همسرم و مادرشوهرم رفتیم بیمارستان .. و دقیقا موقع اذان ظهر عاشورای ۹۹ پسر عزیزم با وزن ۳٫۷۰۰ به دنیا اومد 😍😍
عکسش رو الان واستون می ذارم که قابل برداشتن باشه 😊😊
ببخشید طولانی شد 😌😌
انشالله قسمت همه منتظرا 😊
پیشاپیش معذرت میخوام اگر دیر اومد عکس 😉