بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
همیشه بی احترامیش به راهه همه هم با تعجب نگاه میکنن
به قول نگار : ما هرچی تو زندگیمون خوردیم چوب سادگیمون بوده متاهل و قطعا متعهد ، درخواست دوستی چه خانوم چه اقا رد میشه درخواست ممنوع ❌ یابو جان پرنسسعلی درخواست نده ❌ خدایا خودت درجریانی دیگه 💔🥀 دخترم نور قلبم امید زندگیم ❤️. عاشق تیپ و مد 💝 راجب استایل کردن میتونید ازم سوال بپرسید ، در حد توانم راهنمایی می کنم 💝 همه لباس میپوشن اما تو استایل کن 🙂💝. اهل کتاب 📚 محترم باشیم این خیلی مهمه نصف مشکلاتمون به خاطر نا محترم بودنمونه 💝
شوهرم ن ولی ما رشتهام تمام سکه هایی که مادرم تو طول دوسال عقد داد به همسرم رو معلوم نشد چیکار کرد واقعا ناراحتم
از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوههای زیبای جسم و زنانگیاش.(امام موسی صدر)
بدی که یادم بمونه ندیدم ولی خوبی زیاد کرد اینکه جهاز نداشتم باباش گفت مهریت محضری بنویس صدتا سکه جای جهاز گرفتی شوهرم قبول نکرد اینکه الان گفته سیسمونی خودم میخرم ولی به خانوادم بگو مامانت اینا خریدن اینکه با اینکه خانوادم بی ارزشم میکنن پیش شوهرم هیچ وقت از شرایطم سو استفاده نکرده تو سختیام همیشه بوده
فقط 19 هفته و 4 روز به تولد باقی مونده !
1
5
10
15
20
25
30
35
40
تاریخ۱۴۰۴/۰۳/۰۲ بیبی چکم مثبت شد 🥰۱۴۰۴/۰۳/۰۳ جواب آزمایشم با بتا ۱۶۰۰ مثبت شد مامان جون نمیدونم دختری یا پسر ولی منو بابا عاشقانه دوست داریم و از حضورت خوشحالیم 😘۱۴۰۴/۳/۳۱ رفتیم سونوگرافی خدارو شکر قلبت تشکیل شده بود 🤩۱۴۰۴/۴/۲۳ رفتیم انتی بابا کلی ذوق کرد از دیدنت و توهم حسابی شیطنت و دلبری میکردی دستای کوچولوت تو دهنت بود و دکتر احتمال داد یه پسر ناز باشی😍۱۴۰۴/۵/۲۰ اولین ضربهات مثل نبض حس کردم عشق مامان 🥰۱۴۰۴/۰۶/۰۵ رفتیم آنومالی ماشاالله خیلی شیطونی مامانی همش داشتی میچرخیدی دوست داشتم ساعتها به صفحه مانیتور نگاه کنم و ببینمت خانم دکتر گفت یه پسر نانازی 🤩
تو بچه اولم موقع زایمان به خاطر کاراش اذیت شدم که بیشتر به خاطر بی تجربگی بود ولی من یادم نمیره تو زایمان دومم همه جوره کمک حالم بود همهمه جوره اینم خوبی بود که یادم نمیره
من ازش جدا شدم ،خوبیش این بود که اگه کسی اذیتم میکرد حال طرفو میگرفت اصلا براش مهم نبود که کی بود ولی تا دلت بخواد خودش اذیتم میکرد،من تو خونم بخاطر حرف این و اون هیچوقت دعوا نبود دعواهامون سر خودش و کاراش بود ،برعکس دامادمون بخاطر جاری مادرشوهر برادرسوهر با خواهرم دعوا داشت خیلی زود پرش میکنن ،خیلی سخته بخاطر جاری یا هرکس دیگه ای تو خونت جنگ باشه