خونه پدر بزرگ مادربزرگ مادریم یه خونه هزار متری فوق العاده زیبا و به سبک قدیم بود دو تا حیاط و دو تا حوض بزرگ وسطش بود سقف تموم اتاقها گنبدی شکل و معماری فوق العاده جذابی داشت توی زنده بودنشون پدربزرگم با همفکری مادربزرگم کل خونه رو به نام دو تا دایی هام کرد چون معتقد بود دخترا نباید سهمی ببرن
با این کار آتش حسادت و بغض و کینه رو روشن کردن طوری که وقتی افتاده شدن کسی چندان مایل به دستگیری ازشون نبود و پسرها هم زنهاشون اجازه نمیدادن
آخر سر سر از سالمندان در آوردند
خانه از طرف آثار باستانی به قیمت دوازده میلیارد خریداری شد
از اون پول اگه مقداریش به مادرم میرسید کلی از مشکلاتمون حل میشد