نمیدونم عزیزم من از زندگیت خبر ندارم
من خودم نامادریم تحقیق کرد همه از شوهرم بد گفته بودن اومد ب بابام گفت همه ازشون تعریف کردن بابامم دید خوبن اجازه داد ازدواج کنم بعد عقد بهم گفت همه همسایه ها فامیلاشون ازش بد گفتن ولی گفتم بری دیگه تا کی میخواستی بمونی اما جوری زندگی میکنم ک همیشه میسوزه ک منو داده ب این خانواده حتی اگه سختی بکشم تو خانواده شوهرم میرم خونه بابام همش تعریف میکنم خوشی میکنم تا بترکه ...