من و همسرم حدودا ۳ ساله ازدواج کردیم. قبل از اون هم ۴ سال بود که با هم اشنا بودیم.
من کلا ادمی هستم که خیلی به خانواده و محل زندگیم وابستهام. با این که الان شهرم از مادر پدرم اینا حدود ۱ ساعت فاصله داره و برام سخته اما هر یک هفته یا دو هفته چند روز میریم و میبینمشون.
مسئله این جاست که همسرم شدیدا دوست داره که ما از ایران بریم و کشور دیگهای زندگی کنیم. حتی با اینکه خودش تک فرزند هست و مادر پدرش بچه دیگهای ندارن میگه ترجیح میدم برم یه جا و با درامد خوب بتونم به پدر و مادرم کمک کنم. قراره از طریق بورس تحصیلی اقدام کنیم و شرایطشم خوبه. اما من دوست ندارم از ایران برم. مهم ترین دلیلش اینه که با همه بدیش اینجارو دوست دارم، و دیگری اینکه مادر پدرم سنشون بالاست و بیمارن و میترسم برم و دیگه نبینمشون😞😞 دو تا خواهر و دوتا برادر دیگه دارم و اونا مراقبشونن ولی خب بیشترین وابستگی پدر و مادرم به من هست.
همسرم تمام فکر و ذکرش شده رفتن. اگر بخوایم بریم از طریق من باید بریم، یعنی من باید اقدام کنم برای بورس. که منم دیگه علاقهای به تحصیل ندارم اما برای اینکه شوهرم ناراحت نشه میخواستماینکارو بکنم.
میدونم اگر بهش بگم ناراحت میشه که چرا از اول نگفتم. اما من همیشه بهش میگم که از اینجا نریم و اون سعی میکنه متقاعدم کنه. چه کاری میشه کرد؟
امیدوارم به مشکل نخوریم...