امروز میخوام بی بی بزنم دعام کنید

دستت درد نکنه تا سونوگرافی نرم خیالم راحت نمیشه اخه تو باردادی هام سابقه ی پوچ زیاد داشتم واسه همین خیلی میترسم از ته دلم دعات میکنم عزیزم

سلام عزیزم من سابقه ی بارداری پوچ دارم یعنی اصلا بچه ای نیست ک بخواد قلبش تشکیل بشه بارداری اولم پوچ بود ک ب چند روز نرسیده خود ب خود خونریزی کردم و دفع شد بعد اون دو سال طول کشید تا باردار شم هر چقدرم امپولای بارداری زدم بی نتیجه بود فقط واسم کیست تخمدان و تنبلی تخمدان ب جا گذاشت دیگه ناامید بودم تا اینکه رفتم پیش دکتر دیگه ای اونم کلی دعوام کرد ک چرا این همه امپول زدی گند زدی ب بدنت واسم فقط ویتامین خارجی نوشت گفت خیلی گرونه ولی بدنتو پاک میکنه بعد اونا سه ماه بعدش دوباره باردار شدم اونم دوقلو چقدر خوشحال بودم ک اونم رفتم سونو گفت یکیش پوچه دوباره دیوانه شدم ولی گفت قل دیگه سالم و قلبشم میزنه صدای قلبشم شنیدم ولی تو نه هفتگی ایست قلبی کرد و باز بدون بچه موندم خیلی شرایط روحیم خراب بود امیدوارم این یکی دیگه تنهام نزاره علت ایست قلبی هم پرسیدم گفتن بچه حتما مشکل داشته ک جلوتر خودش ایست قلبی کرده چیز دیگه ای نگفتن

عه ایشالا ک برای منم همینطور بشه ممنونم عزیزم  

ایشالا ک با بی بی مثبت میای خوشحالمون میکنی اخه دکترا ب من گفتن یه بار سقط داشتی اونم بچه ایراد داشته ب خاطره اون نمونده من سابقه ی پوچ بودن دارم

ایشالا

اره اونم دو بار اولی رو تو هفته ی شیش ب لک افتادم فهمیدم پوچه بعدی رو دو قلو بود واسه قلبش ک رفتم گفت یکیش پوچه یکیش سالمه ک اون سالمه هم تو نه هفته ایست قلبی کرد سر اینم خیلی میترسیدم پوچ بشه ک خدا رو شکر نشد 

نه بابا اون چیزی نیست خیلی عادی هفته های اول دل درد و کمر درد خیلی عادی فقط استرس نداشته باش تا لک نبینی جای هیچ نگرانی نیست البته نگرانیتو قشنگ درک میکنم چون خودم سه بار کشیدم فقط باید ب خدا توکل کنیم و همه چی رو ب اون بسپاریم اون صلاحمونو بهتر میدونه ایشالا نی نی های خوشگلمونو سالم و سلامت بغلمون میگیریم ایشالا ما هم بالاخره طعم مادر شدن و میچشیم  من فقط منتظر اون روزی ام ک بغلش بگیرم وای از الان دلم داره براش غش میره  

فقط چیز سنگین اصلا برندار و کارات و آروم آروم انجام بده ایشالا ک چیزی نمیشه این چیزایی ک گفتی منم همشو کشیدم همش فکر میکردم پریود میشمو...ولی رفتم سونو و صدای قلب نازشو شنیدم ایشالا ب زودی توام صداشو میشنوی منم شوهرم و خانوادم خیلی حساس شدن نمیزارن اصلا کاری انجام بدم الپولش مامانم همش میومد کارامو میکرد و غذامو درست میکرد الانم دو هفته است ک اومدم خونشون و خوابیدم همگی چشمشون ترسیده میگن تو فقط استراحت کن بزار سه ماهت تموم بشه