هر چی خواستم بگم زنه این مرد نمیشدم دیدم دلم نیمد زنش میشدم ولی یه جور دیگه رفتار میکردم از همون روز اول با خانواده شوهرم رابطه برقرار نمیکردم که اگه اگه اینکارو میکگردم الان زندگیم زمین تا اسمون فرق داشت...
منم دوست داشتم برم.... هنوزم دوس دارم، موقعیتشم پیش اومد ولی شوهرم نیومد نامرد... 😭😭😭😭
من میرفتم از دست این آدما فرار میکردم هم پول هم موقعیت همه چیز برای رفتن داشتم...هر چند الان مشکلاتم تمام شده و همسرم رو دوست دارم..اما خاطرات گذشته من رونابود کرد...
الان همه چی عوض شده من مادر یه بچم . دیگه شور شوق دانشگاه رفتن ندارم شوهرم نمیزاره برم سر کار.
آفریین دقیقا همینه، دیگه وقتی میشی یه مادر و یه همسر دیگه خودت نیستی، که بتونی تنها تصمیم بگیری واسه زندگیت. برا درس خوندن دیر نیست کار نصد نداره ولی مهم شور و اشتیاق و انگیزه هست.... که اونم با بچه دیگه نمیشه