کاش زودتر بهم میداد خیلی اذیت میشم از نیش و کنایه به خودم نمیگن ولی میدونم هست
گل دختر هیچوقت ناامید نشو من از دوران مجردیم تنبلی شدید تخمدان داشتم دوسال عقد بودم ۴ ساله ازدواج کردم دوسال پیش رفتم اقدام دکتر بهم گفت تخمدانات کار نمیکنه انقد دارو و قرص خوردم که نگووووو دوسال عین تو خون دل خوردم ماهه اخری که رفتم سونو بدم واسه فولیکول دکترم گفت پولیپ ایجاد شده دیگه با تنبلی تخمدانتو پولیپت عمرا باردار شی برو عمل کن پولیپ و دربیار رفتم یه دکتر دیگه اونم همیناروگفت +اینکه گفت نازایی مطلق دارم اما خواست خدا بود اون ماه من نرفتم عمل و همون ماه باردار شدم الان ۱۵ هفتمه هیچوقت هیچوقت ناامید نشو خدا خیلی بزرگه من معجزشو دیدم♥️انشالله توهم بزودی نی نی میاد تودلت🤲🤲🤲
منم ۹ ماهه که عروسی کردم از همون ماه اول اقدام کردم ولی نشد 😔دو ماه پیش رفتم دکتر بهم گفت کیست داری قرص اتیسترون کامپاند داد بهم گفت بخور بیا شنبه باید برم برام دعا کنید که کیستام آب شده باشه خدا بهم یه نی نی بده ... خدایا شکرت التماس دعا
عزیزم نا امیدی نداره انشالله خدا یه بچه خیلی شیطون بهت میده میاد از سرو کولت بالا میره موهاتو میکشه😊اما با همه اینا باز برات شیرینه،همسایه بالایی من ۱۲سال انتظار کشید الان یه نی نی دارهه انقده خوردنیه
کدوم شهری ؟تو کرج دکتر میترا کیان خیلی خوبه خیلی تعریفشو شنیدم چندتا از اقوام ما مشکل شما رو داشتن الان مشکلشون حل شده و بچه دارن
خیلی دلم میگیره اونایی که ناشکری میکنن و حسدو بخل دارن و خدا بهشون بچه میده دیدم روزی هز ...
شاید اونا رو هم جور دیگه امتحان میکنه ۴ سال زیاد نیست چرا اینقدر ناامیدی هدیه ای که نزد خدا داری حتما به دستت میرسه اصلا غصه نخور غصه آدم نابود میکنه به کسی نگو بچه دار نمیشی تا نتونن اظهار نظر بکنن برات از ته دل از خدا یه بچه درخواست میکنم انشاالله خدا بهت بده🤲
شهر ما به حضرت عباس (ع) خیلی اعتقاد دارن روز هشتم محرم رو روز عباس میدونن این روز برای حضرت عباس خیلی نذر میکنن شما هم نذر کن به حد توانت برای روز هشتم محرم سال دیگه محرم یه نی نی سالم بغلت باشه انشالله
با سلام این کاربر فوت شده است برای شادی روحش صلوات ختم بفرمایید .
امتحان الهیه عزیزم. هرکس یجوری تو زندگیش امتحان میشه، فقط نباید نا امید بشی. منم از مجردی تنبلی تخمدان شدید داشتم هرکار کردم خوب نشد، فکر میکردم بچه دار نمیشم. تا اینکه نامزدی کردم از بعد نامزدی فهمیدیم بابام سرطان داره همش ناراحتی و اشک وآه. خیلی سخت بود خداروشکر شوهرمم کنارم بود. تا اینکه عروسی کردیم از بعد عروسی هم بابام همش بیمارستان بود. تا اینکه دو ماه بعد فوت شد. خیلی از خدا خواستیم شفاش بده ولی مصلحت نبود. اول زندگیم با ناراحتی خیلی شدید و اعصاب خوردی شروع شد، خیلی سخت بود. ۴،۵ماه بعد عروسیم رفتم سونو گفت فولیکول ریز داری اصلا بالغ نیستن باید زیر نظر دکتر باشی درمان کنی. اما بازم امیدم بخدا بود، تا اینکه دو ماه بعد خودبه خود باردار شدم بدون هیچ دارو و دکتری. خدا اینجوری دل من و خانوادم رو شاد کرد. امیدت فقط بخدا عزیزم. برات دعا کردم😘😘❤
پسرم تاج سرم😍دخترم مونس و همدمم😍 جونم فداتون قلب های مامان❤❤