مادرشوهرم جاروبدست گرفت شوهرم اومدبامن دعواکنه

وا فدای سر تو بشه ک بدنش درد میکنه حالا مگه شوهرت دکتره درداشو ب اون میگه.

بگو خیلی درد داری بزار دخترت کارای خودشو بکنه و کارای توام بکنه . ب هیچ عنوان کار نکن وظیفه نداری کارای خونه اونو تو انجام بدی بد عادتشون نکن . ب شوهرتم بگو احترام خودشو و حدو حدود رو نگه داره و بخاطر موضوعات بیخود جلوی دیگران باهات بحث نکنه ک دشمن شاد شید.

اخیییی😏😏😏😏قبل عروس گرفتن بدنش درد نمیکرد😏😏😏

ب شوهرت بگو و عادتش بده با خودش برو با خودش بیا البته با دعوت این تریپ صمیمیتای ظاهری ک میخوان این وسط ایجاد کنن باعث این سوءاستفاده ها میشه دیگه

اصلا و ابدا خونه اشون کار نکن

چیزی هم گفتن بگو دخترات که همیشه اینجا هستن کاری داری بهشون بگو انجام بدن تا خسته نشی

هر روز هم نرو خونه اشون

ماهی یکی دوبار برو مگه خودت خونه و زندگی نداری

اصلا اینکارو نکن رفتی دیدی ظرفا تلنبار شده و مثلا ی میوه خورده بودین توام پیش دستیتو بزار رو اپن بیا بشین اگه نه ظرفای قبلی نبود حالا اگه دوست داشتی ی ابی ب پیش دستیتو اینا بزن ولی نزار عادت کنن بیان بخورن بریزن برن بعد بیفته گردن شما بزار بدونن نمیتونن سوءاستفاده کنن.

بعدش وقتی تو ی ساختمونی باید بیشتر دقت کنی حدو حدوداشونو بفهمن ب شوهرت بگو حالا ک من قبول کردم سختی ی جا بودنو قبول کردم تا تو تو سختی نیفتی واسه اجاره و اینا پس باید خیلی چیزا رعایت شه .همه باید حدوحدودشونو بدونن هم من با دعوت میرم هم اونا دلیلی نداره هرروز بری پایین اونام دلیای نداره همش بیان خونت مثل دوتا همسایه .

نزار رخنه کنن تو زندگیت وظیفه پسرشون بود ی خونه در شانت برات بگیره حالا ک نگرفت و اورد تو ساختمون خودشون اونا حق دخالت تدارن ک بگن خونه ماست و هروقت خواستیم میایم  یا تو باید بیای کارامونو بکنی عوض خونه ای ک دادیم.