2777
2789
عنوان

صمیمیت ممنوع

| مشاهده متن کامل بحث + 369809 بازدید | 1784 پست

بگذارید یک مثال بزنم براتون. یک خانم پنجاه ساله ای رو میشناختم که یک دختر و پسر داشت. این خانم با همه فامیل شون درگیری فیزیکی پیدا کرده بود. داماد، برادر، خواهر، مادرشوهر و ... . با مادر و پدر خودش هم که نمیتونست کتکشون بزنه، قهر بود.

دخترش هم کمتر، اما شخصیت فضول و دردسرسازی داشت.

بعد یک مدتی پسرش عاشق شد و گفت میخواد ازدواج کنه. ما با خودمون فکر کردیم بیچاره اون عروسی که میخواد و بیاد توی ساختمون این مادرشوهر بشینه. حتما از روز اول کتکه رو خورده. 

اما این اتفاق نیفتاد. کی فکرش رو میکرد که کسی حریف این خانمه بتونه بشه؟

این عروس تنها یک سیاست داشت. با هیچکس صمیمی نمیشد.

هیچوقت روز عروسیش رو یادم نمیره وقتی خواهرشوهرش وسط داشت باهاش میرقصید و بهش لبخند میزد، عروس مثل یک تکه سنگ فقط نگاه می کرد. بعد چند دقیقه رقصیدن هم رفت نشست کنار همسرش.

هر کس هم رفت بهش تبریک عروسی بگه فقط نگاه کرد، بدون لبخند و فقط سرش رو یک تکون مختصر میداد.

چند وقت که از عروسیشون گذشت، یک خانمی از مادرشوهرش پرسید عروست چطوره؟ گفت خوبه، فقط معاشرتی نیست. خواهر شوهرش هم یکبار گفت با هم خیلی خوبن، اما من هر کار میکنم با هم بجوشیم، با ما نمیجوشه.

همین و تمام.

شاید فکر کنید نه اینجوری هم خوب نیست و دیگه خیلی سرده. اما من میخوام ازتون بپرسم خوب بود میگفت و میخندید و هر روز درگیری و کتک کاری داشت با این خانواده و هر روز مینالید و مریضی اعصاب می گرفت؟؟؟؟

خوشا راهی که پایانش تو باشی...

بگذارید یک نکته هم بگم و برم. اگر با آدم ها غیر صمیمی باشید و حد و مرز رو بدونید، غیر قابل نفوذ میشید. دیگه من بدتر از این مادرشوهری که توی پست قبلی گفتم نمیشناسم در زندگیم.

شما هم مثال بزنید و ایده بدید به دوستاتون.


خوشا راهی که پایانش تو باشی...

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من هم صمیمی نمیشم ولی خواهر همسرم ک اخیرا ازدواج کرده بشدت با خانواده همسرش و این دو تا خانواده ها با هم دیگه صمیمی هستن و علاوه بر اینکه منو زیاد تو جمع شون راه نمیدن گاها فکر میکنم که از نطر اونا من خیلی نچسب و غیر اجتماعی ام و ازین جهت اذیت میشم

من هم صمیمی نمیشم ولی خواهر همسرم ک اخیرا ازدواج کرده بشدت با خانواده همسرش و این دو تا خانواده ها ب ...

کار خوبی میکنی که صمیمی نمیشی. گذشت زمان نتیجه این چنین صمیمیت هایی رو بهشون نشون خواهد داد. با دیدن یک برش کوچیک از زندگی فکر نکنیم که ما اشتباه می کنیم و اونها کار درست رو انجام میدن. همیشه فرصت برای صمیمی شدن وجود داره (اگر کسی ارزش نزدیک شدن رو داشته باشه). اما در صورت صمیمیت با افراد اشتباه، باید هزینه هنگفتی بدیم و این خاطرات بد رو تمام عمر به یدک بکشیم.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...

تجربیات من:هیچ وقت استوری نمیذارم از تولدها یا مناسبت ها  و کارهای بچه ام   فقط واسه کسایی ک دوستشون دارم فیلم و عکس میفرستم اینجوری خیلیها از زندگیم سر در نمیارن 

و خونشون ک میرم دریخچالشون نمیرم ک فردایی اومدن خونم نیان در یخچالم رو باز کنن 

یه بارم بهم گفتن:اینکارو میکنی نمیاییم سر یخچالت 

منم گفتم :یخچال خونه ی ادم جز حریم خصوصیش محسوب میشه 

واز عید دیگه چت کردن با خواهرشوهر و جاری و ادمای دیگه رو کنار گذاشتم انشالله ب این روند ادامه بدم داخل هیچ گروه خانوادگی ای هم عضو نیستم

فقط اینکه من دور از خانواده ها هستم و نگرانم وقتی برم توی شهرخودمون نتونم این روابط رو کنترل کنم 


من قبلا در مورد مسایل مالی هیچ حرفی نمیزدم اما واقعا توقعاتشون از همسرم بالا رفت بخاطر همین این موضوع رو  ب زبان اوردم و توضیح دادم واسشون ک خیلی قسط میدیم و شرایط مالیمون اونقدر ک انها فکر میکنن خوب نیست 

بر خلاف میلم مجبور شدم از بی پولی و گرونی جلوشون ببنالم


کار خوبی میکنی که صمیمی نمیشی. گذشت زمان نتیجه این چنین صمیمیت هایی رو بهشون نشون خواهد داد. با دیدن ...

سلام عزیزم، خانواده همسرمن شهر دیگه هستن و ما هر وقت میریم بیشتر از ۱۰ روز میمونیم و ناخوداگاه اون صمیمیت ایجاد میشه، پیشنهادتون برای من چیه؟

من خیلی جاها جواب دندون شکن دارم، اما میدونم ممکنه به جای دندون، دل بشکنه، واسه همونه که ساکت میمونم.😊همیشه حاضر جواب بودن خوب نیست!

وای ممنون از تاپیک جدید😍😍😍😍😍

بانو جان لطفا به ماهایی با خانواده همسر توی یک ساختمونیم هم یاد بدین چجوری صمیمی نشیم 

اخه خب نمیشه که هر دفعه با لباس مهمانی رفت 

یا اونا گاهی در شرایطی میان خونمون ک ما لباسمون نامناسبه یا خونه نامرتبه

🌸🌸🌸🌸

واسه حل گره های زندگیم یه صلوات میفرستین .اللهم صل علی محمد وآل محمد وقتی تو امضاتون میزنین صلوات من میفرستم براتون فقط حال ندارم اعلام کنم😄❤ من مطمئنم خونه ام سه تا اتاق داره با یه حیاط که توش حوض داره  تابستونا میخوابیم داخلش😍و یه آشپزخونه ی بزرگ و خوشگل من تو اون خونه نفس میکشم وخوشحالم و بچه هام سالم وسلامت بزرگ میشن من مطمئنم خدایا کمکم کن 😍یا نُورُ یا بُرْهانُ، یا مُبینُ یا مُنیرُ، یا رَبِّ اکْفِنی الشُّرُورَ وَ آفَاتِ الدُّهُورِ وَ أَسأَلُکَ النَّجَاهَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ❤️بسم الله الرحمن الرحیم اَلحَمدُللهِ الّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَ لَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب اَلحَمدُلله الّذی جَعَلَنی مِن اُمَّهِ محمد صَلی الله عَلَیه وَ آله اَلحَمدلله ِ الّذی جعلً رِزقی فی یَدِه وَ لَم یَجعَلهُ فی اَیدی النّاس اَلحَمدللهِ الّذی سَتَرَ عُیوبی وَ عَورَتی وَ لَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ.❤️  ماشاالله ولا حول و لا قوه الا بالله❤️

سلام بانوارتمیس عزیزدلم😍😍😍😍😍❤❤❤❤❤💟💟💟💟💟💟💟

من چندماه قبل باتاپیک شمااشناشدم وازاون روزهردوتاپیکتون رو خوندم وبسیاراستفاده کردم فعلانتیجش این شده که خیلی اروم وساکت شدم بیشترگوش می کنم حتی دررابطه بافرزندانم مواردی که اونجاگفته شدمتاسفانه نه مادرامون بهمون اموزش دادند نه توهیچ کتابی گفته شده ومن باخوندن مطالب شماتازه پازل ذهنم بازشد وابهامات ذهنیم برطرف شدخیلی دلم می خواست باشماارتباط بگیرم وتشکرکنم که الان بااین تاپیک ذوق زده شدم هرکجاهستید موفق وسلامت باشید وخداوند نگهدارتون باشه

سلام 

من خیلی ادم گشاده رویی هستم و متاسفانه زود صمیمی میشم

اما میخام روحیاتمو تغییر بدم ان شاءالله


میشه ب من بگید چیکار کنم؟؟ مادرهمسرم توقع داره2،3روز یبار بهش زنگ بزنم و اگ دیر تر زنگ بزنم ناراحت میشه

چی بگم در جوابش؟؟ ک توقعشو کمتر کنه



من یه مامان افسرده بودم ولی از وقتی که دخترم خندید دیگه شادم😊 من عاشق پیشرفتم😍 عاااشق هیجان😍 عاااشق شیرینی پزی😍 دوست دارم زبانم فول شه😍 رانندگیم حرفه ای شه😎😛 عاااشق کمک کردن به بقیه ام😍 من خیییلی آرزوها دارم😀 من به همش میرسم چون شااادم، حالا تویی که اینارو خوندی یه لبخند گشاااد بزن😉 آفرین الان خوشکلتر شدی😀😚❤بخند عزیزم فراموووش شه دردات😊

امایادیه خاطره ای افتادم من بدوازدواجم بامادرشوهردریه منزلی درشهرستان زندگی می کردم واشپزخونه وسرویس بهداشتی مشترک داشتیم خدارحمت کنه مادرم روچیزی که به من یاد دادگفت ازدواج کردی بامادرشوهرت یکی باش باهاشون بگوبخند بخوربشین خلاصه تودست وپاشون باش وکناره نگیر منم 18 سالم بود وبسیار دخترکمرو وبی دست وپایی بودم وابتدای زندگی سرسفره اونامی نشستیم ومستقل نبودیم تاچندوقتی به همین منوال بود تااینکه چون مادرشوهرم چندتاداماد وپسرو عروس داشت ورفت وامدهم داشتند بیشترازاون صلاح ندونستم که بااوناهم سفره باشیم وزمانی که تصمیم گرفتیم مستقل بشیم وخودم اشپزی کنم واتاق خودمون غدابخوریم خیلی شرایط بدی شد وتاچندوقت بامادعواداشتند وقهرکردند تااینکه چندسال بعدبرادرشوهرم ازدواج کرد وجاریم اومدند تواون خونه وجای مانشستند وچون ماشهردیگه ای زندگی می کردیم  وبرای عروسی اونااومده بودیم خونه مادرشوهرم ازنزدیک خیلی رفتارها روباچشم خودم دیدم مثلا اینکه روزاول هرسه وعده غذا روبردند بهشون دادند تواتاق خودشون خوردند وازروزدوم جاریم سرسفره مشترک بااونانشست ولی رفتارعجیبی که دیدم این بود که ازاول تااخرسرسفره باغذابازی کرد وشاید درکل دوقاشق برنج خورد واین کار روهروعده تکرارکرد جوری که خودمادرشوهرم گفت برید براخودتون جداگانه غدا بپزید اینجوری پیش بره این عروس لاغرمی شه ومنم شرمنده مادرش می شم وخلاصه بدون کدورت این اجازه روصادرکردوجاری هم ازخداخواسته رفت وبه این صورت مستقل شدند درصورتی که جاری من اصلا دخترکمرویی نبود ودرعین حال خیلی باسیاست بود واین ترفندش خوب جواب داد دوتارفتارمتفاوت من واون ونتیجه کاربرای من جالب بودمادرشوهرم درقیدحیات نیستند ولی چرچیلی بود براخودش

لطفا لایکم کنید تا پیک و پیدا کنم

   😍😍😍 خواستن توانسته 😍😍😍        😍ممنونم از تا پیک بامداد خمار (الهه جون و بچه های خوب تاپیک ) عاشقتمونم😍             😀 تاریخ شروع رژیم آذر98😀                      وزن اولیه 80 😯 وزن فعلی53/800😀          وزن هدف 52😍    من میتوانم 💪💪
سلام عزیزم. برات مهم نباشه. هر کس یک رفتاری داره. ما باید اصول و معیارهای خودمون ملاک رفتارمون باشه. ...

عزیزم خوشحالم دوباره برگشتی ب سایت. منم همچین تجربه ای داشتم اوایل ازدواج وبدلیل شخصیت ساده ای ک داشتم وکمروبودم نمیتونستم ازخودم دفاع کنم وهمیشه ترس ازحرف خانواده همسر داشتم وچون عقایدم بااونا فرق داشت توجمعتون حرف نمیزدم اونامیگفتن خودشومیگیره وتاجایی رسیدک مادرشوهرم بهم گفت ک اگه دیگران باهات حرف نمیزنن مهم نیست توبروباهاشون حرف بزن برااینکه سرصحبتوبازکنی ازشون دستورغذابگیر🙄این درصورتی بودک جاری من یابقیه اقوام شوهرخیلی آدمای دهن گرمی بودن ومنوعمداتحویل نمیگرفتن ومنم واقعابرام مهم نبود حرف نمیزنن تاجایی رسیدک فک کردم من اجتماعی نیستم اماباخوندن تاپیک شما کلی مطلب دیگه ب این رسیدم ک ازهرلحاظ ازشون سرترم فقط اعتمادب نفسم کم بودنوالان خداروشکرانقدرقوی شدم وازدرون آرامش بی اندازه دارم دیگه برای خشنودی هیچکس واردبحث اشون نمیشم وجمع غیبت باشه ترک میکنم واصلاراجع ب زندگیشون کنجکاوی نمیکنم ورفتوآمدم فقط بهمراه همسرم وخیلی کم شده والان من اصلاصمیمی نیستم درواقع انقدرتغییرکردم ک درعین احترام فقط عقایدخودم ک برزندگیم حاکم ویجورایی متوجه شدم ومنی ک هرلحظه دخالت داشتن توزندگیم وخودتم درجریان گذاشتم الان همون آدماباهام بانهایت احترام برخورددارن چون من دیگه خودم دوسدارم ی زن قویم

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز