ماقبلا ی همسایه داشتیم مادرودختر بودن
یبار میخواستم برم دوش بگیرم درخونه رو زد دختره
شوهرم دروباز کرد دختره گفت درخونمون قفل شده بذاربیام تو ازتوبالکنتون برم توبالکن خودمون درواز داخل بازکنم شوهرم گفت نه خانومم رفته دوش بگیره بذار بیاد بعد میام دروبراتون از تو راه پله بازمیکنم
دختره باز میگفت نه بذار بیام ی لحظه
حالا من جلودرحموم مونده بودم ببینم آخرش چی میشه😁
طبقه بالا هم برادر دختره زندگی میکرد میتونست بره در اونو بزنه کمکشون کنه
خونه ما دیوار به دیوار بود با مادرودختره
همیشه فکر میکنم چه جراتی داشته دختره
مثلا اگر طرف آدم نادرستی بود چی؟