2777
2789
عنوان

نمیدونم شوهرم چرا اینطوریه

| مشاهده متن کامل بحث + 498 بازدید | 68 پست
وا چه ابرو ریزی شده...خوب جاریه خودش جمع میکرد

همین نماز اول وقتشم ترک نمیشه مداحی میکنه قران میخونه همش مسجده واقعا چرا به محرم نامحرمی اهمیت نمیداد نمیدونم میگما فقط با اون برادرشوهر این مدلی بود 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

گناهش هیچی هرکسی دلش نمیخواد دوس نداره شوهرش دست یه زنو بگیره حتی شوخی کردن بیش از حدم خوب نیس 

چی بگم تو خانواده ی ما هم به نامحرم دست نمیدن ولی فکر نکنم خودم اگه جای استاتر بودم مشکلی داشتم

گناهش هیچی هرکسی دلش نمیخواد دوس نداره شوهرش دست یه زنو بگیره حتی شوخی کردن بیش از حدم خوب نیس 

ببین مثل ادمای عقد کرده نیستیم همش تو کارای خودشه یه شب یهو کاراش رو کرد و گرفت خوابید نه شب بخیر گفت نه گفت بیا بخوابیم 

ببین عزیزم من ادم فوق مذهبی و خشکیم 

اما با دست دادن اینکه حرام یا حلاله کاری ندارم 

همسرم میخواد دست بده به زور ممانعتش نمیکنم 

اما اما اما بعضی از نگاه ها یا دست دادنا معمولی و عادی نیست یه هوس کثیف

 یه وارد شدن تو حریم شخصی یه نفر دیگه توشه 

مخصوصا اگه دو نفرشون متاهل باشن و هر کدوم از همسراشون ازین کار ناراحت بشن 

خوب چه لزومی داره 😐😐😐😐😐


           کاربری چهارم                          هفده سال پیش بین خرید گوشی لمسی که تازه مد شده بودو تختخواب من تخت خوابو انتخاب کردم چون دلم زندگی و عشق و دوست داشتن میخواست ،نه کامپیوترو دوست داشتم نه گوشی نه بلوتوث نه کلیپ نه عکس نه فیلم ، من مجازی رو نمیخواستم من واقعیتو با خوبیها دوست داشتم چون احساسی و واابسته بودم اما ده سال بعد بالاخره دوتایی با چه شوقی گوشی خریدیم، با اومدن تلگرام ، واتساپ و اینستاااااا تو  باخیانتات ذاته واقعیتو نشون دادی، حس کردم ، باور کردم بعد ازون سرو صدا ها و دعواهایه شدید  تحقیر شدم  خورد شدم، حس کردم بازی خوردم، بچه رو وسیله زجرکش کردن من کردی  به خاطر بچم باید شاد بودم و میخندیدم و زندگی میکردم دو سال طول کشید تا سرپا شدم  اما شما رو از توی خونه ی دلم و قلبم انداختم بیرون، گذشت تا امروز من زنی شدم مستقل محکم و قوی ،سخت بود اما تونستم ، همه ی برنامه هایه موبایلو یاد گرفتم اما درست ازش استفاده میکنم به شما بارها گفته ام برو همه ی پولها و اموال را هم  بردار فقط برو بزار یه صبح که بلند میشم شمارو نبینم و از ته دل دوباره بخندم مگر چند بار زندگی میکنم اما شما مرا رها نمیکنی باشه این نیز بگذرد، میدانم گوشیم راپنهانی برمیداری حرفایه دلم را میخوانی پس بخون شما جوونیه منو به لجن کشیدین قطعا اگر عمرمن به این دنیا باشد پیری شما را به لجن خواهم کشید ، اما بدون شاید هیچ کس به اندازه ی من از اومدن فضایه مجازی خوش حال نیست  زندگی را به کامم زهر مار کردی  اما بهتر ازین بود که تو پیری میفهمیدم بهم خیانت کردی و اتش میگرفتم و کاری از دستم بر نمیامد پس خدایا بازم شکرت الان حداقل احساسم بزرگ ترین سرمایه ام را خرجت نمی کنم ارزوی بوسیدن و دوست داشتنت را تا ابد به دلت خواهم گذاشت 💏 💑  خانومی که امضامو میخونی من راز دلمو فقط برا این نوشتم که گذشتم  یادم نره و از یه سوراخ ده بار گزیده نشم ،پس ممنون میشم که به خاطر امضام منو لایک نکنین و سوال نپرسین چون دوست ندارم هر روز برام یاداوری بشه🌹
اسی یه چی بگم اگ برادرشوهر داری با اونا هم راحته زیاد سخت نگیر دعوا نکن فقط تذکر بده خوشم نمیاد تا ا ...

نه  دیگه برادر شوهر ندارم ولی کلا مدلشون راحته ولی من دوست ندارم میتونه شوهرم جلو در نره یا بعد همه اومدن بیاد بگه از دور سلام

[QUOTE=149911433]نه من بد عصبانی میشم خودش میفهمه فقط میگ باشه🤦🏻‍♀️[/QU معلومه شوهرت ارومه..شوهر ...

اروم نیس ولی زبونشو نداره با من بحث کنه میدونه کم میاره اخرش میگ تو زبون درازی😂

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792