۲شب پیش خونه مادرشوهرم مهمونی بود من بچه کوچیک دارم شیرخواره سر سفره گریش گرفت منم هنوز شام ۲قاشق نخورده بردم اتاق بچمو شیر بدم بخوابه دیدم سفره رو دارن جم میکنن خواهرشوهرم اومده تو اتاق میگه نمیخوای ظرف بشوری منم گفتم بچه بخوابه میام.برگشت گفت آره جون خودت از زیر ظرف شستن در میری و در محکم بست.انقدر ناراحت شدم همیشه خونشون ظرف شستم و کمک کردم برام وظیفه شده.بعد کا مهمونا رفتن جلو مادرشوهرم و شوهرم گفتم من از این رفتار خواهرشوهرم ناراحت شدم دیدم مادرشوهرم توپش ترکید که تقصیر تویه .تو فلان و بهمان گله های کجا روکشید بعد رفت تو آشپزخونه ب دخترش گفت خوب گفتی.شوهرمم که فقط لال شده بود
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
من سعی میکنم زیاد عصبانیت از خودم بروز ندم خیلییییی صبر میکنم خییییییلی ولی خدا اون روز رو نیاره که دهن ام وا بشه شوهرم رو تا دسته قورت میدم خخخ خیلی باحال میشه وقتی می ترسه