۲شب پیش خونه مادرشوهرم مهمونی بود من بچه کوچیک دارم شیرخواره سر سفره گریش گرفت منم هنوز شام ۲قاشق نخورده بردم اتاق بچمو شیر بدم بخوابه دیدم سفره رو دارن جم میکنن خواهرشوهرم اومده تو اتاق میگه نمیخوای ظرف بشوری منم گفتم بچه بخوابه میام.برگشت گفت آره جون خودت از زیر ظرف شستن در میری و در محکم بست.انقدر ناراحت شدم همیشه خونشون ظرف شستم و کمک کردم برام وظیفه شده.بعد کا مهمونا رفتن جلو مادرشوهرم و شوهرم گفتم من از این رفتار خواهرشوهرم ناراحت شدم دیدم مادرشوهرم توپش ترکید که تقصیر تویه .تو فلان و بهمان گله های کجا روکشید بعد رفت تو آشپزخونه ب دخترش گفت خوب گفتی.شوهرمم که فقط لال شده بود
جای تو باشم نمیرم اونجا
جنبه ندارن ادم براشون کار کنه
خاکبرسرا
اگه میتونی رفت و آمدتو خیلی محدود کن
تو این جور مواقع این جور شوهرهای بی زبون رو باید با گیوتین سرشون رو زد😡😡😡🤮
ببخشید ولی این خیلی بیشعوریه بنظر من دیگ اهمیت نده بهشون هرجور بودن توام همون باش
وا چه عتیقه ان
حالا زنداداش من میره شیر بده غذاشو تو سینی براش میبریم اگه بشه بخوره
میگفتی من گرسنگی و سیری و ارامش بچه ام از غذا خوردن خودم مهم تره
غذا نخوردم که به بچم برسم بعد اونو ول کنم ظرف بشورم
از اول نباید میکردی الانم دیر نشده دیگع کتر نکن
😕🙌🏻کاه گل بر سرش
وااااا چه ادمایین!!!!
خودت جواب میدادی خب وقتی شوهرت هیچی نمیگه
وا میگفتی حوصله ریخت و‌پاش مهمون ندارید دعوت نکنید منم از سر محبتم تا الان کمک میکردم وگرنه وظیفه ای ندارم
من جات باشم دیگه پامو اونجا نمیذارم چه پرتوقع
برای اینکه بی احترامی نشه ودوفردای دیگه از رفتارت پشیمون نشی کمتر رفت وامد کن ،به هر حال هر کسی تو یک جهلی به سر میبره که نتیجه تربیت اشتباهه
شما که قرار نیست مثل اونا دل بشکنید
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
