زیادی مهربونم جوری ک بعدا حالم از خودم بهم میخوره لفظی و عملی خیلی با طرف خوب رفتار میکنم ولی طرفی ک مثلا ازش بدی دیدم یا بهم تیکه پرونده و.... بعدش خیییلی پشیمون میشم چرااخه چرا منه خنگ اینطوریم چیکار کنم تعادل و حفظ کنم سر سنگین باشم لطفا بگین
برا ما گذشت آنچه نباید میگذشت باقی عمر هرچه بادا باد...
اره و زرنگ چکارکنیم پس من امدوز با جادیم خیلی صمیمی شدم حرف ازم کشید بعد مث خواهر باه ...
هیچوقت با کسی که صد درصد نمیشناسیش صمیمی نشو از این به بعد یه حریم و فاصله ای رو بین خودت و دیگران حفظ شو تا ازت حساب ببرن و زیاد خودی نشن البته بگم که خودم زیاد تو این مورد موفق نبودم ولی از الان به بعد حتما رعایت می کنم.
مسخرس که آدما رو به دو دسته ی خوب و بد تقسیم کنیم از نظر من آدما یا جالبن یا خسته کننده😏
دقیقا مهربونیو میزارن پای سادگی مثلا جاریتو چطور حذف میکنی
عزیزم من خوشبختانه دورم ازشون بعد هر موقع میرم پیش مادر شوهر بهشون گفتم اگه به جاریم بگین بیاد من میرم اونا هم با این قضیه کنار اومدن البته شوهرم هم خیلی هوامو داره پشتمه دلش برام میسوزه همش میگه خوب شد از اینا دوری والا تو دست اینا دیونه میشدی من چهار تا جاری دارم دو تا تنی دود تا ناتنی با هیچ کدوم خوب نیستم اصلا با جاری نمیشه درد و دل کرد که چشم دیدن ندارن