زیادی مهربونم جوری ک بعدا حالم از خودم بهم میخوره لفظی و عملی خیلی با طرف خوب رفتار میکنم ولی طرفی ک مثلا ازش بدی دیدم یا بهم تیکه پرونده و.... بعدش خیییلی پشیمون میشم چرااخه چرا منه خنگ اینطوریم چیکار کنم تعادل و حفظ کنم سر سنگین باشم لطفا بگین
برا ما گذشت آنچه نباید میگذشت باقی عمر هرچه بادا باد...
من یه دخترم...من دخترونگی هامو با هیچی عوض نمی کنم ...نه با تماشای فوتبال از تو ورزشگاه...نه با ازاد بودن و گشت زدنای نصف شبا...نه با هیچیه هیچی ...دنیای دخترونمو فقط یه دختر می تونه لمس کنه ... مرا دختر خانوم می نامند مضمونی که جذابیتش نفس گیر است...دنیای دخترانه من نه با شمع نه با عروسک معنا پیدا نمی کند ...و نه با اشک و افسون اما تمام این ها را در بر می گیرد ...من نه ضعیفم نه ناتوان چرا که خداوند مرا بدون خشونت و زور بازو می پسندد...اشک ریختن ضعف من نیست قدرت روح من است...ما دختریم مهم نیست چند سالمونه هرچقدر هم که بزرگ شده باشیم...وقتی یه جا پارک خلوت می بینیم میریم میشینیم رو تاب ...با بیشترین شتاب تاب می خوریم...وقتی اسباب بازی فروشی میبینیم وامیسیم پشت شیشه و دونه دونه عروسکا رو نگاه می کنیم ... جا مدادیمون عروسکیه و توش پر از مدادا و خودکارای رنگا رنگه ...وقتی پاستیل و شکلات و بستنی های رنگارنگ می بینیم لبامونو جم می کنیم و می خوایم ...وقتی سوسک و عنکبوت می بینیم جیغ میزنیم و از سر کوله یکی بالا میریم ...روزی چند بار خودمون و تو ایینه نگاه می کنیم و جلوش اهنگ می خونیم و می رقصیم ...ما همینیم ...تو دختری گرون باش...سنگین باش...عاقل باش...قلبتو به هر کسی نده ...تنت رو به هر کسی نده...تو خانومی کن خدا هم برات خدایی کنه ... به سلامتی ما دخترا
نمومش جاریم اکثر مواقع بی محلی میکنه یا تیکه میندازه یا ۷یلی زرنگه مته ساده هم تا یکم باهام خوب میشه بدتد خوب میشم بعدش میبینم ارزششو نداره یا میفهمم ازم سداستفاده کرده
برا ما گذشت آنچه نباید میگذشت باقی عمر هرچه بادا باد...
من یه دخترم...من دخترونگی هامو با هیچی عوض نمی کنم ...نه با تماشای فوتبال از تو ورزشگاه...نه با ازاد بودن و گشت زدنای نصف شبا...نه با هیچیه هیچی ...دنیای دخترونمو فقط یه دختر می تونه لمس کنه ... مرا دختر خانوم می نامند مضمونی که جذابیتش نفس گیر است...دنیای دخترانه من نه با شمع نه با عروسک معنا پیدا نمی کند ...و نه با اشک و افسون اما تمام این ها را در بر می گیرد ...من نه ضعیفم نه ناتوان چرا که خداوند مرا بدون خشونت و زور بازو می پسندد...اشک ریختن ضعف من نیست قدرت روح من است...ما دختریم مهم نیست چند سالمونه هرچقدر هم که بزرگ شده باشیم...وقتی یه جا پارک خلوت می بینیم میریم میشینیم رو تاب ...با بیشترین شتاب تاب می خوریم...وقتی اسباب بازی فروشی میبینیم وامیسیم پشت شیشه و دونه دونه عروسکا رو نگاه می کنیم ... جا مدادیمون عروسکیه و توش پر از مدادا و خودکارای رنگا رنگه ...وقتی پاستیل و شکلات و بستنی های رنگارنگ می بینیم لبامونو جم می کنیم و می خوایم ...وقتی سوسک و عنکبوت می بینیم جیغ میزنیم و از سر کوله یکی بالا میریم ...روزی چند بار خودمون و تو ایینه نگاه می کنیم و جلوش اهنگ می خونیم و می رقصیم ...ما همینیم ...تو دختری گرون باش...سنگین باش...عاقل باش...قلبتو به هر کسی نده ...تنت رو به هر کسی نده...تو خانومی کن خدا هم برات خدایی کنه ... به سلامتی ما دخترا
منم مهربونم ،شاید بقیه فکر کنن ساده ام میدونی جواب کارای هیچ کسی رو نمی تونم بدم از دست خودمم حرص میخورماااا فقط تنها کاری که میکنم آدمهایی که منو اذیت میکنن من وپیششون آرامش ندارم حذفشون میکنم خیلی راحت دیگه هم بهش فکر نمیکنم