اولین خواستگار رسمی
خوشم اومد ازش.
خواستگارم نبود خواستگارش بودم😁😁😁😍
فک کنم پنجمی نمیدونم چی شد که شد یهو شد اصلا قصد ازدواج نداشتم ولی رفتیم حرف زدیم فک کنم مخمو زد دقیق یک ساعت حرف زد ولی من هیچی حرف نزدم😐
ایمان تقوی عمل صالح
سی و دومین
کلا خواستگار نداشتم🤣 دومی بود
دهمی بود
مهم ترین دلیلم این بود که دلم نمیخواست بعد از دانشگاه برگردم به شرایط قبل از دانشگاهم
نمیدونم خیلی خواستگار داشتم 😂 پزو گرفتین
دوست بودیم با هم ،دوستش داشتم و دارم
نهمی فک کنم
ب زور خانواده
خواستگار خیلی داشتم ولی اولین کسی بود که بابام راضی شد بیان خونمون . شغلش و تحصیلاتش و درامدش از بقیه خیلی پایین تر بود . خر مغزمو گاز زده بود خیلی سختی کشیدم چون فرهنگ هامونم باهم فرق میکرد الان خدا رو شکر خوب شده و مشکلی نداریم باهم زیاد و راضیم خدا رو شکر
یادم نمیاااااد
خواستگاری که خونه بیاد شاید ۶ یا ۷ می بود
همه جوره به دلم نشست😄
اولی😁
خب خانواده خوبی داشت
معتقد و اهل نماز و اینا بود و مطمئن بودم تا حالا یه دوست دختر هم نداشته
شغل نسبتا خوبی داشت یعنی یه طورایی شغلش ثابت بود
تحصیلاتش خوب بود البته هنوز تموم نشده خسته شدم😥
منطقی بود مستقل بود یعنی خودش برای زندگیش تصمیم میگیرفت و خانواده اش فقط نظر میدادن
با اینکه مذهبی بود و ازم خواست حجابم کامل باشه ولی اصلا تعصبی نبود و الان از زمانی ک خونه بابام بودم و حجابمم کامل نبود احساس آزادی و راحتی بیشتری دارم حتی خونه باباش اینا خیلی راحتم
اخری
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
12 ثانیه پیش
14 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
