با مادرشوهر آویزون چیکار می کنید؟

خب اول تو حاضر شو برو از خونه بیرون بعد شوهرت یا برعکس .یه جا باهم قرار بزارین  .که باهم برین .اینجوری نه ناراحت میشه نه آویزون .کمکم از سرشم میوفته که دنبالتون هر جا بیاد

بی محلی 'مادرشوهر منم اینجوریه 'اصلا تعارف نکن یا تعارف الکی که بفهمه دوست نداری بیاد ' کم کم درست میشه 

من به شوهرم گفتم دوست ندارم باهیچکس بریم هر کس خودش بره اونم سکوت کرد وخندید نمی دونم منظورش چی بود 🤔

عروس داییم اینجوریه خدانکنه کسی حرف از دهنش بره جای میخواد بره اینم که اویزون حالا طرف خانوادگی میخواد بره اینم سریع خودشو اویزون میکنه پسرداییمم که عین منگول هیچی نمیگه 

مادرشوهر خواهرم این مدلیه

خواهرم نوزاد  ۵ ماهه داره خانوم میخوابه تا لنگ ظهر بعد ساعت یک ک میشه زنگ میزنه پست درم درو باز کن میگه خسته بودم ناهار  ندارم در مواردی شب  هم همین کارو میکنه یعنی هر روز نیاد یک روز در میان میاد جواب تلفن گاهی خواهرم نمیده بعد  زنگ میزنه پسرش مگه زنت خونه نیست ی ساعته پشت درم اخرم محبور میسه درو باز کنه 

هیچ کمک نمیکنه نهایتش بشقابش رو بزاره توی سینک

بعد خواهرم باردار بود استراحت مطلق بود نکرد ی بار واسش ی بشقاب غذا بفرسته

نکبت همسایه خواهرمه 

درک میکنه ' مادرشوهرمنم به بهانه دخترم همش میگه پیش من باشید شوهرمم پشتشه کلافه شدم تازه خواهرتو کارای مادرشوهرشم باید بکنه طغلی چقد اذیت میشه

خیلی ب خدا تازه گاهی میگه عه غذا اضافه مونده بده ببرم تا میخواد بگه واسه وعده بعدیمونه ریخته توی ظرف برده قشنگ موقع شام و ناهار میاد بعدش میره بعد حتی بچه هم کمکش نمی گیره میگه گریه میکنه میگه بچه باید گریه کنه  برو دور کارات ولش کن ولی خواهرم اولویت میده بچه اش 

اگه دوستان راهکار دارین بهم بگید تا بهش بگم راحت شه

دقیقا مشکل منم اینه هرجا میریم میاد همه مسافرتها باماست چیزی هم بگم شوهرم صداش درمیاد میگه مادرمه

مال من که همه جا هست میشینه تو ماشین میگه پنجره رو بکش بالا صدای ضبطو کم کن گوشم کرد شد نگهدار راه برم زانوم دردگرفت!!!اسییییییییرم😩😩😩شوهرم هرجا میریم دنبال اونم میره یه مسافرت دوتایی نرفتیم

چ سخت 🤐😑 فقط صبر بده خدا 

ببین من بی محلی میکنم قبلا کاری نداشتم ولی میبینم متوجه نیست جدیدا اصلا رو نمیدم اونم به روی خودش نمیاره بازم میاد آدم حسابم نمیکنه

یه سری رفتیم سفر قرار بود عموم اینا هم بیان اونم به بچه هاش اصرار میکرد شمام بیاین یعنی نمیفهمید من با عموم اینام تو اومدی مزاحمی داری بچه هاتم دعوت میکنی منم کم محلی کردم موقع برگشت که میخواست بره خونش پیاده شدم خداحافظی کنم بدون خداحافظی پشتشو کرد بهم رفت بالا خیلی ناراحت شدم آدم انقدر نفهم و بی درک

تقصیر شوهرمم هست آخه میگه مادرمه اونم باید بیاد من میگن هرچی پسرم بگه بیا تو خودت فهم و درک نداری سنت بالاست هرجایی هم نمیتونی بیای ما چه گناهی کردیم