تقصیر شوهرمم هست آخه میگه مادرمه اونم باید بیاد من میگن هرچی پسرم بگه بیا تو خودت فهم و درک ندا ...
مادرشوهر من همش زانوهاشو می ماله،راه رفتنی اونقد آخ و اوخ میکنه که بچه هاشو ناراحت کنه،حالا بفهمه میریم پارکی جایی،دوتا پله رو با هم میپره جلوتر از همه میدوه میره.. زن همسایمون قبل کرونا پسر و عروسش داشتن میرفتن ترکیه،پشت سرشون آب ریخت با خوشحالی میگفت برین بگردین عزیزانم،میگفت جوونن برن بگردن دلشون باز شه..والا از هیچ چی شانس نیاوردیم،برا من بفهمه رفتیم جایی باهامون قهر میکنه و همش تیکه میندازه😔😔
بابام که رفت شهر خالی شد،مگر تو چند نفر بودی بابای گلم😭😭😭😭 فراموش کردنت هنر میخواهد و من بی هنرترین انسان عالمم😭😭😭
دقیقا مشکل منم اینه هرجا میریم میاد همه مسافرتها باماست چیزی هم بگم شوهرم صداش درمیاد میگه مادرمه
عزیزم من باهاش زندگی میکردم تقریبا شبا تو حال خونشون میخوابیدم یعنی راه داشت میومد وسط منو شوهرم میخوابید 'بعد یه مدت دیدم دارم مریض میشم از دست کاراش حتی نمیزاشت خونه مادرم برم 'یا کسی بیاد خونمون 'یه بار داداشمو پاگشا کردم بعدش به بهانه چیز الکی شوهرمو کوک کرد باهم دعوا کنه 'خودشو به شدت مظلوم نشون میده ' من بی محلی کردم یا میرفتم دیگه کار نمیکردم میشستم تلوزیون دیدن جلو شوهرم کمک میکردم ولی تا ولم کنه الان خیلی گیراش بم کم شده ولی به شوهرم میگه خودتو بچه بیاین زنت نیاد 'بچه ده روز رو میبرد پیش مادرش منم همش کارم گریه بود ولی انقد با شوهرم دعوا کردم سر بچه و کوتاه نیومدم الان خودمم با بچه میرم خیلی حرصش میگیره ولی من برام مهم نیس چون بچه های جاریمو گرفته بود قبلا جاریمم راه نمیدادن 'الانم پسر یکسالشو میاره برادر شوهرم به زور مادرش نگه میداره بچه همش گریه میکنه 'ولی دختر جاریمم ده سالشه الان یه ساله حتی نمیاد سر بزنه به مادربزرگش '