ی بار داشتم غیبت مادرشوهرمو پیش شوهرممی کردمتلفنی نگو ی تلفن دیگه داشتن ازاون اتاق مادرشوهرم داشت می شنید گوشیو برداشته بود وااای چیا گفتم شوهرمم گفت مادرمه گفتم درسته ولی حسوده وای خدا ی هفته بعدش رفتم خونشون مادرش بهم گفت دلت خنک شد از من گفتی بیا به خودم بگو منو پیش بچم خراب نکن فک کردم شوهرمگفته مادرش گفت نه تلفنو برداشتم همرم شنیرم منم گفتم دلم پر بود با حرکتای زشتتون اصلا پشیمونم نیستم که گفتم