سلام عزیزان من تو رابطه عاطفی با همسرم خیلی مشکل دارم همسرم مردخوب وخانواده دوستیه اما هیچ توجهی به نیاز عاطفی من نداره روزها یا خونه نیست اگه هم باشه سرش گرم تلفن واتساپ وتلگرام واینستا و تلفنی حرف زدن با رفیقاش هست تلفنش ورایگان میکنه وساعتها تلفنی حرف میزنه وقتی گله وشکایت میکنم میگه زندگی بقیه هم همین طوره تو زیاده خواهی من تیپ شخصیتیم اینجوریه نمیتونم عوض بشم یا میگه من محبت کردن یاد نگرفتم البته راستم میگه خانواده ی خیلی بی احساسی داره..من میگم خب اگه واقعا دوستم داری عوض شو وقت زیاد نمیخوام روزی یکساعت وقتت برا من بذار یه خلوت دونفره حرف عاشقانه گردش وتفریح یا بازی یه روز عملی میشه دوباره یادش میره انگار هیچ نیاز عاطفی نداره هیچوقت نمیاد کنارم بشینه یا وقتایی پای تی وی دراز کشیده هیچوقت نشده صدام بزنه بگه بیاد با هم ببینیم...همیشه خودم پیشقدم شدم میرم کنارش اما خسته شدم انتظار دارم یه بارم اون بیاد..بی خیالی هم جواب نمیده چندوقت بیخیال شدم مثل خودش اما هیچ تغییری نکرد من شخصیت فوق العاده احساسی دارم افسرده وپیر شدم با این رفتارش خیلی دوستش دارم خیلی بهش وابسته ام مطمئنم اونم دوستم داره اما محبت بلد نیست وقتایی بهم محبت میکنه سرشار از انژری میشم وهمه کارام انجام میدم ولی وقتایی بی توجهی ببینم مثل افسرده ها هیچ کاری نمیتونم انجام بدم همه قهروبحث ودعواهامون سرهمین موضوعه من اگه نیاز عاطفی ام برطرف نشه اخلاقم بد میشه پرخاشگر وعصبی میشم با اینکه رک بهش میگم اما توجهی نمیکنه شما بگید چکارکنم
دقیقا مشکل منه...
تو منی یا من توام
بیشترمردا همینن
دقیقا حرف دل منو تاپیک کردی منم نمیدونم چیکار کنم بیشتر وقتا شوهرم کلا سرد حرف میزنه بی علت
منم همینه
هیچ راه حلی ندارم
من کلا جدا زندگی میکنم،تنها میخوابم، اونم انگار راحت تره
شوهر منم حرفش همینه مثل شوهرت راحت میگه بلد نیستم
شوهر منم خیلی دوسم داره هااا...ولی همینجوریه دقیقا سرد و بی احساس...برعکس من... احساس میکنم اکثر مردا همینطورن...منم نمیدونم چیکار کنم خسته شدم از بس خودم پیشقدم شدم حتی وقتی تلویزیون نگا میکنه میرم کنارش میشینم دستشو میگیرم ولی اون بلد نیس از این کارا...دیگه می‌خوام بیخیال باشم
عادت میکنی قربونت برم
من یه سال کامل یا دعوا میکردم بابت این موضوع یا قهر بودم
دیگه عادت کردم، خودم واسه خودم تفریح یه نفره درست میکنم
چیزای پیش پا افتاده
از خوندن رمان و خرید تنهایی، تا خوردن چایی لب پنجره
چه میشه کرد بعضی مردا انگار محبت کردن یاد نگرفتن💔
دقیقا منم همین فکرو میکنم. این منم ک باید ناز کنم چرا خودمو کوچیک کنم...خیلی وابسته م بهش مثل تو اگه بهم توجه نکنه خیلی دپ میشم واس همین اون ک بلد نیست خودم میرم پیشش همش...ولی دوس ندارم غرورم میشکنه
