بچه ها یه خواهر شوهر دارم خودش و دخترش فوق العاده سلیطه و دو بهم زن هستن خدا لعنتشون کنه ...........
بخوام از بلا هایی که سرم آوردن بگم یه کتاب میشه.
پدر شوهرم عمل کرده من به خاطر کرونا نرفتم پیشش خب درست نیست شاید ناقل باشم و ندونم.....
براش آبمیوه و کمپوت سفارش دادم بیارن .
میخواستم سوپرایزشون کنم نامزدم از خونه زد بیرون هرچی بهش گفتم بمون خونه نموند ....
بعد که بحثمون شد گفت خواهرم اینا دارن میان و من زدم بسرون منم بهش گفتم که چرا بهش گفتم بمونه خونه.
بعدشم بهش گفتم برو خونه مادرت حرص میخوره هرچی باشه خواهرته اینجوری خودتم تو گرمایی و اینا ......
بعد الان من اون چیزا رو سفارش دادم فکر میکنن از حرص اونا سفارش دادم ولی من اصلا نمیدونستم اونا دارن میان .....
خیلی دلم گرفته ..... از اینکه اینهمه با من بدی کردن و من بازم میگم اشکال نداره و بهشون خوبی میکنم.....
خود پدر شوهرم مرد خوبیه براش دعا کنید حالش خوب بشه .
ولی من عمل کرده بودم نمیدونید چه بلا هایی سرم نیاوردن خواهرش و مادرش انقدر پرش کردن که دو هفته سراغم و نگرفت ....
دوبار داشتم میرفتم تو کما ....