منم تقریبا 2_3هفته پیش بود، خیلی بد دلم شکست مطمینم دیگه هیچی مثل قبل نمیشه برام واقعا اعتماد و حس آرامشی که داشتم خدشه دار شد
توی بحث همسرم گفت از کجا میدونی من چت هات با خواهرت رو نخوندم؟ من انقدر بهش اطمینان داشتم که حتی این به ذهنمم خطور نمی کرد در ضمن مگه چت و درد دل من با خواهرم چیه که انقد مهم باشه، از طرفی من حرفی که از گفتنش بترسم رو حتی به خودمم نمیگم چه برسه به خواهرم، ولی برای منی که حتی آگه یه هفته با شوهرم گوشی عوضی میکردیم نه من میرفتم تو فایل های شخصیش نه ترسی داشتم که اون بره ضربه بزرگی بود، هر چند بعد خیلی معذرت خواهی کرد و گفت همینجوری یه چیزی گفته و تا اونجایی که خودم بلد بودم چک کردم تلگرامم هک نشده بود ولی چه فایده خیلی دلم شکست قشنگ تا یه هفته منگ بودم
دیشب شوهرم بهم گفت لعنت بهت ...
مادرم دلم رو شکست
منت کار و پول گذاشت . گفتم من سالها بی جیره مواجب محل کار شما منشی گری کردم و توسری خوردم . کدوم دختری برای مادرش پادویی کرده. گفت بیکار بودی برای اینکه نپوسی دلم سوخت بهت کار دادم
انگار خنجر زدن تو قلبم😭 من اونموقع سال کنکورم و رتبه دو رقمی اوردم بعد هم دانشگاه داشتم . دوستان خودش صدجور رفاه برای فرزند کنکوریشون تامین کردن بعد هم که هیچی قبول نشدن فرستادنشون خارج . خیلی خودخواه و قدرنشناسه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
16 ثانیه پیش
17 ثانیه پیش
17 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
