اون تاپیک پیامهای بعد از طلاق رو داشتم میخوندم یاد خودم افتادم
دوره مجردی یکی بود که البته من قصدم بود باهاش ازدواج کنم اما اون هیچوقت جلو نمی اومد
هر بار باهاش قهر میکردم و عصبانی میشدم و میگفتم منو نمیخوای منو به رگبار تلفن میبست جوری که مثلا ۲۰۰ تا میس کال مینذاخت و صد تا پیام میداد که من اشتباه کردم و ....
این روند ادامه داشت. مثلا یه بار باهاش قهر میکردم بعد یه هفته بعد می اومد میگفت پشیمونم و التماس میکرد که ببخشمش. هربار هم میگفت من عوض شدم. اینو میدونم که منو دوست داشت اما به این نتیجه رسیدم که آدما تغییر نمیکنن. فقط تو موقعیت که دلتنگ میشن ابراز پشیمونی میکنن اما بهش عمل نمیکنن
شاید بیست بار با همین حرفا که من دیگه خوب شدم و هرچی تو بگی. من برمیگشتم اما خیلی زود میفهمیدم هیچ تغییری نکرده
من چند ماه سعی میکردم بهش یاد بدم که زن به محبت نیاز داره اما نمیدونستم این چیزا یاددادنی نیست. چند ماه سعی میکردم بهش بگم بیاد خواستگاری اما نمیدونستم کسی که یکی رو بخواد پاشنه در رو از جا درمیاره. چند ماه سعی میکردم بهش یاد بدم لجباز و یه دنده نباشه اما نمیدونستم این چیزا ژنتیکیه
و چندین ماه سعی کردم عوضش کنم اما هیچ وقت تغییر نکرد.
روزی که برام خواستگار میاومد خودش رو به در و دیوار میزد و میگفت رد کن به خدا تا آخر همین هفته من میام. خلاصه که من هم رد میکردم و اون نمی اومد. ساده بودم ... یا اون زیادی حرفش حرف نبود. بار آخر که شوهرم اومدن خواستگاری بهش گفتم قبول کردم. انقدر که همه رو بخاطرش رد کرده بودم باورش نمیشد به مسخره گرفت. من ازدواج کردم و اون فهمید که همه چی تموم شد. بعد از ازدواجم فقط اونقدر ازش خبر دارم که میدونم شوکه شد حتی مامانش بهم پیام داد. اما دیر شده بود ...
همینجوری خواستم اینا رو بگم برای کسایی که فکر میکنن آدما تغییر میکنن اما به نظر من هیچوقت ویژگی های اصلی آدما عوض نمیشه مگه تو جزییات