نه اینکه با هم دشمنی کنیم و ب خون هم تشنه باشیم..نه اصلا
اون تنهایی رو دوست داره و اصلا اصــــلااااااا از خونه بیرون نمیاد و منم باهاش احساس غریبگی میکنم
قشنگیش اینه که هیچکس ننوشت برای دیسکو،،، برای کاباره،،، برای پارتی،،،برای بی بند و باری،،، برای بی دینی،،، برای موادمخدر،،، برای مستی،،، برای حمل اسلحه و.... و این نشون میده که ذهن کثیف بعضیا برداشتش از آزادی اشتباهه نه ما مردم✌🏻!
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
دوتا جاری دارم یکی دندانپزشکه پدرش خلبان هرچی از شخصیت وخانمیش بگم کم گفتم یکیش خانه دار پدر ومادرش وقتی بچه بوده از هم جداشدن بی شخصیت تر وعقده ای تر ازاین آدم تو عمرم ندیدم.جاری دکترم بخواد بره مهمونی نهایت یه ساعت با یه حلقه میندازه دستش اون یکی میره از در وهمسایه النگوهای لنگه به لنگه قرض میکنه یهویی میبینی 12تا النگو انداخته دوتاش باهم جفت نیستن
چند ماهی یه بار خونه ی مادرشوهرم میبینیم همو.مشکلی نداریم ولی رابطه ای هم نداریم .عروس اولم قراره دوتا دیگه هم به زودی اضافه بشن
به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم می گذردآنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند..لحظه ها عریانند.به تن لحظه خود، جامه اندوه مـپوشان هرگز…!!زندگی ذره کاهیست که کوهش کردیم زندگی نام نکویی ست که خارش کردیم
ببين من عروس دوم هستم ، جاري مو يکي دو دفعه ديدم خيلي حرفهاي بد پشت سرش گفتن که لايق خودشون بود ، من 5 سال پيش ديدمش و به جرات ميتونم بگم از خواهر شوهرم خيلي بهتره ، ميخام يه روز برم حلاليت بطلبم ازش بابت حرفهايي که راجع بش شنيدم ، يه روز دعواي حسابي راه انداخت و به همه فحش داد هيچ کس هيچي بهش نگفت البته قبلش خواهر شوهرم هي تيکه بارش ميکرد و من ديدم خدا که شاهده ، حالا هي بگن وضعش خرابه
دلم برای شبای خونه روستایی مادربزرگم تنگ شده شبایی که رو لحاف و تشک یخ غلت میزدیم شبایی که با صدای قور قور قورباغه ها جیر جیر جیرکا خوابمون میبرد آخ که چه آرامشیییییی
من دوتا جاری دارم من اولی هستم با همه خوبم تو بحث های جدی شرکت نمیکنم و خودمو به ندونستن میزنم دومی همیششششه با مادر شوهرم قهر و ماجرا داره سومی هم تازه اومده
دوست دارم مردم با هم مهربون باشند .از این همه خشم میترسم