حالا اگر مادرش تنها باشه طوری نیس ولی وقتی زحمتا رو دوش چند نفره باید رعایت حال همه رو کرد
من خواهر برادرام وقتی میخوان بیان اصلا با من هماهنگ نمیکنن ولی بچه هاشون فقط به خاطر من میان من خونه نباشم خونمونو دوس ندارن زنگ میزنن هر جا هستی بیا شب که میمونن فقط پیش من میخوابن ولی بازم ولی دریغ از یه ذره احترام یا یه اطلاع رسانی قبل از اومدنشون همش سر زده یا هماهنگی با مامانم ،مامانمم که خودشو همه کاره میدونه سرخود هر کار بخواد میکنه بعدم میگه کسی با تو کاری نداره
ما هم یه زمانی فقط وقتی مهمون داشتیم غذا داشتیم برا همین از زیادی تحویل گرفتنای مامانم چندشم میشد هم من هم اون یکی خواهرم که مث من مجرده
ولی منم دیگه به مامانم کمک نمیکنم بچه هارو هم اصلا الکی نگه نمیدارم روی الکی نمیدم تا دست و پاشونو جمع کنن قبلا که مشتاق بودم فک میکردن منت سر من میذارن که بچه شونو بهم میسپرن و اجازه ی نگه داریشونو دارم😒😒 درسته من عاشقشونم ولی دلیلی نداره پدر مادرشون پررو بشن منم دیگه نگه نمیدارم یک سره باید با مامانم دعوا کنم با اون یکی خواهرم درگیر بشه که یه وقت بچه ها بهشون سخت نگذره آخرم مزدمو اینطوری بدن حتی یه سری بچه ها گریه کردن بمونن یک کلمه نگفتم بمونین😒😒حالم از همه بهم میخوره منو فقط موقع ک و ن شوری بچه ها حساب میکنن وگرنه اختیار هیچ حرکتی با بچه رو ندارم هر چی به بچه بگم امر و نهی الکی میکنن الکی مثلا خیلی حالیشونه