بهتریییین رمانی ک خوندین

گلابتون۱۳

عضویت: 1397/04/12

تعداد پست: 1259

رویای نیمه شب

از میان دو واژه انسان و انسانیت اولی در میان کوچه ها و دومی در لابلای کتاب ها سرگردان است 🙂📍ویکتور هوگو

1399/03/20

|

18:51

1 نفر لایک کرده اند ...

masome_mohammadii

عضویت: 1398/11/24

تعداد پست: 850

انقدر رمان خوندم ک هم اسماشون یادم رفته هم کل داستانشو🤦‍♀️☹

1399/03/20

|

18:52

0 نفر لایک کرده اند ...

ho_zahra۲

عضویت: 1399/02/12

تعداد پست: 13779

ملت عشق

مامان کارِن و هاکان❤❤اول ازهمه بگم اینجا یه جای عمومیه وقتی تاپیکی میزنی میام نظرمیدم اون نظر منه من نه تورو دیدم نه میشناسم نه توشرایطتم پس فقط نظرمو میگم اگه نظرم برات خوب نبود معذرت میخوام ولی حوصله این حرفای خاله زنک رو ندارم 👈قضاوت کردی👈دلم شکست👈حلالت نمیکنم اگه هم میخوای اینارو بگی ریپلای نزن مرسی❤

1399/03/20

|

18:52

1 نفر لایک کرده اند ...

sayyyynaaa

عضویت: 1398/01/17

تعداد پست: 7464

قبل از شروع

ولی اونی که تو آینه س اصلا وایب‌ نجات دهنده رو نمیده؛بیشتر مثل اوسگلاس🤦‍♀️

1399/03/20

|

18:52

1 نفر لایک کرده اند ...

nafisbanu

عضویت: 1399/03/02

تعداد پست: 979

گناهکار

و گفت: محبت درست نشود مگر در میان دو تن؛ که یکی دیگری را گوید: «ای من»⁦♥️⁩

1399/03/20

|

18:52

1 نفر لایک کرده اند ...

khnomsheyton

مدیر استارتر

عضویت: 1399/03/20

تعداد پست: 292

گناهکار

خوندم

1399/03/20

|

18:52

0 نفر لایک کرده اند ...

saye_o_o

عضویت: 1399/01/24

تعداد پست: 1052

جایی نرو

قبل از اینکه برنده شی باید باور داشته باشی که ارزشمند هستی❤

1399/03/20

|

18:53

0 نفر لایک کرده اند ...

mahboooobeh5

عضویت: 1398/12/20

تعداد پست: 16115

خیلییی خوندم ولی رمان روز حسرت خیلی قشنگ بود تا دو روز باهاش اشک ریختم

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

1399/03/20

|

18:53

0 نفر لایک کرده اند ...

nafisbanu

عضویت: 1399/03/02

تعداد پست: 979

اگه گفتی من کیم

و گفت: محبت درست نشود مگر در میان دو تن؛ که یکی دیگری را گوید: «ای من»⁦♥️⁩

1399/03/20

|

18:53

1 نفر لایک کرده اند ...

mahboooobeh5

عضویت: 1398/12/20

تعداد پست: 16115

رمانای پگاه رو بخون، شاه شطرنج، تب، اسطوره ...

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

1399/03/20

|

18:54

1 نفر لایک کرده اند ...