2777
2789
عنوان

خانواده

73 بازدید | 11 پست

۳۲سالگی عقد کردم، اولش خانواده همسرم گفتن بعد حداکثر یک سال عروسی میگیریم جهیزیه رو هم با هم میخریم ۲سال و نیم عقد بودیم،هربار حرف عروسی میشد میگفتن الان نمیتونیم،اخرش پدرم گفت من خودم عروسی میگیرم،مادرشوهرم و همسرم بشدت مخالفت کردن گفتن نه، عقد بمونن تا شرایط ما جور شه بتونیم خودمون عروسی بگیریم،دیگه توی فامیل و خانواده نمیشد بیشتر از این بمونم، راضی شدم بدون مراسم برم سر خونه و زندگی، تمام جهیزیه رو هم پدر خودم خرید،عقدمون هم محضری بود،حالا یه موقع که حرفش میشه مادرشوهرم میگه خب شماهم شام نداذین سر عقد،( البته یک هفته بعد عقدفامیلای نزدیکشون رو دعوت کردیم شام) یا اونم جهیزیه بود دادین.موندم با این همه وقاحتشون چکار کنم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

واگذارشون کن ب خدا بدجوری چوب می کنه تو آستینشون توهم پز جهیزیه و کارایی ک خانوادت کردن یوقت ندی خانومی کن ادم خوبه باش خوبی هیچوقت از یاد نمیره اونارم محل نزار از من ب تو نصیحت ی گوشت در باشه ی گوشت دروازه چون شما اگ با هرپسری ازدواج می کردی بازم مادرشوهری داشتی ک اینجوری تیکه بارت کنه و اکثرمون این مشکل رو داریم پس برا اعصاب خودمونم شده نباید اهمیت بدیم و دوری و دوستی

خداجوووونمممم بی نهایت شکرررررت ک منم لایق مادرشدن دونستی  برا سلامتی نی نی تو دلیم یه صلوات میفرستی دوستم؟!❣
ببخشیدا ولی چقدرررررررر  بیشعووورن واقعاااااا

بیشعوریشون حد نداره، من و خانوادم خیلی کوتاه اومدیم،خیلییی ،اما بازم من دارم ازشون تیکه میخورم، واقعا متحیر موندم از روداریشون

نداشتن یا پول داشتن و خرج نکردن؟🤔

مادرش راضی نشد بره با مادر خودش که تنهاست تو یه خونه بزرگ زندگی کنه، من گفتم من میام باشما زندگی میکنم تا خودمون خونه بگیریم ،گفت نه من میخوام مستقل باشم، همسرم هم باید کرایه خونه اونو و خرج زندگیشو میداد هم واسه خودمون خونه اجاره میکرد، اولش که به ما نگفتن نمی‌تونیم عروسی بگیریم، اگه میگفتن همون اول یه فکری میکردیم

واگذارشون کن ب خدا بدجوری چوب می کنه تو آستینشون توهم پز جهیزیه و کارایی ک خانوادت کردن یوقت ندی خان ...

خدا شاهده تا حالا یک بارم بهشون تیکه ننداختم یا منت بزارم اصلا ،اصلا، اونا دارن منو تحقیر میکنن منم اصلا زبونشم ندارم یه وقت جواب بدم ، 

خدا شاهده تا حالا یک بارم بهشون تیکه ننداختم یا منت بزارم اصلا ،اصلا، اونا دارن منو تحقیر میکنن منم ...

عزیزم برا منم ن کسی عروسی گرفت ن سرویس طلا و ن حتی یدونه دمپایی تک دخترم خیر سرم بعد دوسال و نیم عقد بابام تالار گرفت و ی جشنی برگزار کردیم رفتیم خونه ی خودمون

منم مثل تو تیکه بارون شدم و قلبم شکست از وقاحت و پرروییشون بااینک هیچکاری برام نکردن ازهمون عروسیم شروع کردن ایراد گرفتن منم یکی دوبار نشستم جوابشونو دادم تمام حرصام خالی شد ینی شستم پهنشون کردم رو بند از بزرگ بگیر تاکوچیک الان جریت ندارن حرف از عروسی من بزنن  الانم هرچی بگن ب یورم اصلا برام داخل ادم حساب نیستن ک حرفا و تیکه هاشون مهم باشه ب تخمدان چپت ولشون کن برا منو ک خدا داره میسوزونتشون خودش منم تماشا می کنم حقشونه

خداجوووونمممم بی نهایت شکرررررت ک منم لایق مادرشدن دونستی  برا سلامتی نی نی تو دلیم یه صلوات میفرستی دوستم؟!❣
عزیزم برا منم ن کسی عروسی گرفت ن سرویس طلا و ن حتی یدونه دمپایی تک دخترم خیر سرم بعد دوسال و نیم عقد ...

امیدوارم منم بتونم به این روحیه برسم، اونا حتی اجازه ندادن پدر من عروسی بگیره همسرم گفت  طلاهامو بفروشم،از انگشتر نشون و بقیه چیزا،( سرویسم نگرفتن برام)پولشو دادم خونه اجاره کردم، به هیچکسم نگفتم, حالا مادر شوهرم میگه خودت خواستی طلاهاتو بفروشی بنا چه، چند سال دیگه هم صبر میکردی تا ما بتونیم خونه بگیریم، خودش یه خونه ۱۲۰ متری اجازه کرده کرایشو ما میدیم، ما خودمون تو یه خونه ۶۰؛متری ایم، ناراضی نیستم اصلا،تا حالا هم به روم نیاوردم اما اینکه ازشون این حرفارو هم بشنوم خیلی سختمه، میگم نکنه زیادی کوتاه اومدم و دهن بستم اینطوری شده؟!!

امیدوارم منم بتونم به این روحیه برسم، اونا حتی اجازه ندادن پدر من عروسی بگیره همسرم گفت  طلاهام ...

نمیدونم عزیزم خودت موقعیتت رو بسنج و درنظر بگیر کسی ک باهاش طرفی ی مادره در درجه ی اول و امکان داره خودتم یروزی مادرشوهر بشی این از این

اگ می بینی دارن بهت ظلم می کنن و برا ناراحت کردنت هرکاری می کنن جوابشونو بده مستقیم یبار برای همیشه لای لفافه هم نگو تا بفهمن خوشت نمیاد و تاحالا خانومی کردی چیزی نگفتی اینجوری دیگ جرئت اذیت کردنت رو ندارن ک ناراحت بشی یا لا اقل کمتر بت می پرن

اما احترام خودت رو پیششون نگه دار همیشه و خودت آدم خوبه باش منم تک پوشم رو فروختم دادم کولر خریدم شوهرم گفت پول ندارم نمیتونم و فلان الکی ک من مجبور بشم بفروشم چون تحمل گرما رو ندارم واقعا گردن بندمم فروختم با اینک مامانم اینا برامون خریده بودن دادم شوهرم در بزرگ برا حیاط خرید دیگ چ کنیم قسمت ماهم اینجوری بوده ایشالا خدا جای دیگ برامون جبران می کنه غصه نخور باتدبیر باش و امیدوار

ایشالا ک بزودی صاحبخونه بشی دوطبقه دار بشی و مجبور نباشی کرایه ی مادرشوهرتم بدی

میدونم سخته

خداجوووونمممم بی نهایت شکرررررت ک منم لایق مادرشدن دونستی  برا سلامتی نی نی تو دلیم یه صلوات میفرستی دوستم؟!❣
نمیدونم عزیزم خودت موقعیتت رو بسنج و درنظر بگیر کسی ک باهاش طرفی ی مادره در درجه ی اول و امکان داره ...

ممنونم دوست عزیز، صحبتهات واقعا بهم امید و آرامش داد، منم توکل میکنم بخدا ، راه دیگه ای نمی‌دونم ،من هر چی بگم اونها هزار بار بدترش منو محکوم میکنن، شما هم به خیر برسی

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792