انشالله که مامان میشی منم این راه سخت رو یکبار رفتم وبرام نتیجه اش خیلی شیرین بود دو تا پسر تو دلم بود ولی زود بدنیا اومدن و داغ بزرگی به دلم گذاشتن و شاید دوباره تا چند ماه دیگه این دوره رو دوباره طی کنم....برای منم دعا کن
دلم برای پسرای عزیزم که با رفتنشون داغ بزرگ بر دلم گذاشتن هیچوقت نتونستم بغلشون بگیرم کاش فقط یک لحظه میددمشون تا منم باوم میشد مامان شدم.خدایا دیگه تحمل مطب دکترا و آمپول و تخمک کشی و انتقال رو ندارم خودت به دل زخم خوردمون نگاه کن ولطف و معجزه ات رو شامل حالمون کن.نه به خاطر من به خاطرهمسرم
انشالله که مامان میشی منم این راه سخت رو یکبار رفتم وبرام نتیجه اش خیلی شیرین بود دو تا پسر تو دلم بود ولی زود بدنیا اومدن و داغ بزرگی به دلم گذاشتن و شاید دوباره تا چند ماه دیگه این دوره رو دوباره طی کنم....برای منم دعا کن
دلم برای پسرای عزیزم که با رفتنشون داغ بزرگ بر دلم گذاشتن هیچوقت نتونستم بغلشون بگیرم کاش فقط یک لحظه میددمشون تا منم باوم میشد مامان شدم.خدایا دیگه تحمل مطب دکترا و آمپول و تخمک کشی و انتقال رو ندارم خودت به دل زخم خوردمون نگاه کن ولطف و معجزه ات رو شامل حالمون کن.نه به خاطر من به خاطرهمسرم
البته من از روز ده انتقال که بی بی زدم چون دوتا بودن نشون داد
دلم برای پسرای عزیزم که با رفتنشون داغ بزرگ بر دلم گذاشتن هیچوقت نتونستم بغلشون بگیرم کاش فقط یک لحظه میددمشون تا منم باوم میشد مامان شدم.خدایا دیگه تحمل مطب دکترا و آمپول و تخمک کشی و انتقال رو ندارم خودت به دل زخم خوردمون نگاه کن ولطف و معجزه ات رو شامل حالمون کن.نه به خاطر من به خاطرهمسرم