2777
2789
عنوان

خاله شوهرم گیر داده ب دماغ من+عکس

645 بازدید | 24 پست

سلام بچه هااا چطورررین 

منک بدددد کنترل ندارم اصلاااا

دیروز مادر شوهرم هی زنگ زد تولد باباجونه شب بیا اونجا اصرار پشت اصرار از اونجایی ک نشستم بکوب واسه کنکور بخونم و قرنطینه ابروهام حسابی اومده بود و خلاصه پشمالو بودم😐سریع اصلاح نصفه نیمه کردمو یکم ارایش و نامزدم اومد دنبالم رفتم خونشوون

خاله هاشو عمه هاش همه جمع بودن ی خاله داره نمیگم ادم بدیه اما قبلا یبار بهم گف دماغتو عمل کردی؟ منم گفتم نه

دیشب بین خانوما بحث زیبایی بود ک این خاله نامزدم ب من گف اتفاقا این بهارجون هم طبیعی عمل کرده و ب ما نمیگه بلا!!

خیلی حالم بد شد من اصن عمل نکردم اصن ب دماغمم نمیاد عملی باشه از ی نیم رخ واقعا دماغم خوب نیس از ی طرف فقط ی ذره خوبه 

اما خب لحنش خیلییی بد بود

گیر داده بهم احساس میکنم نگاه همه بهم عوض شده با حرفاش

چیکارش کنم اینو

ایکیوی مارو چی فرض کردی

یعنی فکر کردی پز زیرپوستی تشخیص نمیدیم  

تیکر هدفمه حامله نیستم.تویی که داری این امضا رو میبینی...آره خود تو   یه لبخند گشاد بزن اینجوری  آفرین الاان خوشگل شدی   دیگه نشینی غصه بخوریا همه چی درست میشه...   

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

عیب نداره دماغ منم هرکس میبینه میگه عمل کردی؟ میگم نه بخدا میگن معلومه دکتره ناشی بوده ری*ده به دماغت😑

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   8080aylinamm  |  7 ساعت پیش
توسط   آرزو1388  |  6 ساعت پیش