دیشب نصفه های شب بخاطر شب قدر بیدار بودم و شوهرم تو ، به سرم زد برم سراغ گوشیش، رفتم گوشیشو ور داشتم صفحه چت با مادرشوهرمو خوندم... دیدم تو اختلاف هام با خواهرشوهرم پشت من بوده و به مادرش گفته به این ننه فولاد زره( خواهرشوهرم) بگو انقد برای زنم جفتک نندازه، گفته بود زنم طلاس که میتونه اخلاقاتونو تحمل کنه، گفته بود کاری نکنید دیگه نیام خونتون
باورم نمیشه انقدر پشتم بوده، در صورتیکه جلو روم اصلا ازم دفاع نکرد و فقط گوش داد به حرفام، همین