دوستان من شوهرم همیشه میگه من تابحال باهیچ دختری نبودم رابطه هم نداشتم یکم باورش برام سخته چون الان دیگ همه دوست دختردارن ..اینم بگم خوانواده شوهرم خوانواده سربه زیری هستن .شوهرمم خداییش سربه زیره اصلا هیز نیست یه گوشی نوکیا ساده هم داره ..نمیدونم باورکنم یانه؟
تیکر بارداری نیست تیکر ازکمپ بیرون اومدن شوهرمه .میشه براش دعاکنید ؟دعاکنید اون روز بیاددنبالم یابهم زنگ بزنه که زندگی جدید وباارامش وپاکی رو شروع کنیم😔
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
اولا بوده باشه مگه چیه؟! اون واس گذشته شه . دوما چطور با تو دوست بودهشاید با یکی دیگه ام دوست بوده. ...
خب منم همینومیگم بوده باشه هم برام مهم نیست اصلا اما دوستندارم دروغ میگ
تیکر بارداری نیست تیکر ازکمپ بیرون اومدن شوهرمه .میشه براش دعاکنید ؟دعاکنید اون روز بیاددنبالم یابهم زنگ بزنه که زندگی جدید وباارامش وپاکی رو شروع کنیم😔
دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفتهای یکبار بروز میکنم🤗😍
به نظرم سخت نگیر . ازینجور آدما هم تو این دنیا وجود دارن . شاید تعدادشون کم باشه . ولی تو همین جامعه ...
اعتماددارم ولی نمیدونم چراحسم بهم میگ دروغ میگ
تیکر بارداری نیست تیکر ازکمپ بیرون اومدن شوهرمه .میشه براش دعاکنید ؟دعاکنید اون روز بیاددنبالم یابهم زنگ بزنه که زندگی جدید وباارامش وپاکی رو شروع کنیم😔
به نظرم سخت نگیر . ازینجور آدما هم تو این دنیا وجود دارن . شاید تعدادشون کم باشه . ولی تو همین جامعه ...
کدوم جور کارا؟!. فک رکرد کار وبی کرده با کسی نبوده؟! ایننور دما دو دسته میشن یا انقدر عقده ای میشن ک بعد ازدواج تازه میخوان طمع دوست دختر و کارهای هیجانی کا با دوست دختر میشه کرد رو میاوان بچشن یا انقدر بیسوادددر زمینه ی رابطه با جنس مخالف میشن که فقط و فقط زن اذین میشه ون شوهرش اسگله هیچی نمیدونه
منم فقط درحد کرم ریختن وکارای دبیرستانی بودم همین رابطه ودوستی خاصی نداشتم
تیکر بارداری نیست تیکر ازکمپ بیرون اومدن شوهرمه .میشه براش دعاکنید ؟دعاکنید اون روز بیاددنبالم یابهم زنگ بزنه که زندگی جدید وباارامش وپاکی رو شروع کنیم😔
کدوم جور کارا؟!. فک رکرد کار وبی کرده با کسی نبوده؟! ایننور دما دو دسته میشن یا انقدر عقده ای میشن ک ...
شوهرمن جزء این دوحالت نیست .نه عقده ای ک الان جبران کنه .نه گیج !!
تیکر بارداری نیست تیکر ازکمپ بیرون اومدن شوهرمه .میشه براش دعاکنید ؟دعاکنید اون روز بیاددنبالم یابهم زنگ بزنه که زندگی جدید وباارامش وپاکی رو شروع کنیم😔
منم فقط درحد کرم ریختن وکارای دبیرستانی بودم همین رابطه ودوستی خاصی نداشتم
پیشو نگیر که زندگی فقط برات سخت میشه حالا چه دروغ بگه چه راست مهم اینه الان خیانت نکنه
دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفتهای یکبار بروز میکنم🤗😍