بازم زن بابا

من خانواده مادریم اصلا از اون اخلاقا ندارن که دخالت بکنن تو زندگیمون

داییم خیلی بابابام جوره و حتی خودش با ما حرف زد راضی شیم برای ازدواج بابام درسته دیگ خونمون نیومد ولی میگفت حق باباتونه و این حرفا

بعد ما زن اخه از کجا پیدا کنیم

بخدا گشتیم

یکی دو مورد پیدا کردیم از طریق آشنا ولی بچه میخواستن

😂😂😂😂😂

اینم میکرد ولی خانوادش نمیذارن

اونا یادش میدن

اونا دوتاشون تازه جدا شدن ب اینم هی میگن جداشو مهرتو بگیر باهم زندگی کنیم

هدفشون از زندگی مهریس

آدم خوب هست منم عمم بچه شوهرش بزرگ کرد

ولی گیر ما نمیاد بدبختی

اینم همینه دقیقا

ب بابامم حرف میزنیم میگ مگ من تو زندگی شماها دخالت میکنم شما دخالت میکنین

ینی کارم شبو روز شده دعا کردن ک زود تر منم تکلیفم معلوم بشه برم سر زندگیم اعصابم راحت بشه

تو چی شانس داشتیم وا

وقتی خدا داشت تقسیم میکرد ما پشت سنگ قایم شده بودیم

جدیدا ساز خونه جدا میزنه

نمیگه ی دختر تنها چجوری زندگی کنه

منم گفتم اوکی بگیر خونه جدا بگو جهیزیه بیاره برات اینا وسایل مامانمه

۵۱سالشه

اول آذر اومد وسط بهمن باز رفت

اگ بده پس اینو چرا انقدر بابا من حلوا حلوا میکنه

بخدا تاصب بالا سرش هی میرم ببینم چیزی نشده باشه از قلب درد شبا با قرص میخوابه بیچاره 

چجوری دلش میاد شوهرشو اذیت کنه نمیدونم

من ب جهنم

اهل این چیزا نیستیم اصن اعتقاد نداریم

میگن اعتقاد نداشته باشی عمل نمیکنه

تازهتهدید میکنه بابامگفته میرم از داداشت شکایت میکنم اونم گفته اسم داداش منو بیاری زندگی دختراتو نابود میکنم حواستو جمع کن۴تا دختر داری ایشالا از از زمین و آسمون براشون بیاره  کاری میکنم هرروز بخارطر دخترات اشک بریزی

خدا لعنتی کنه واگذار بشن ب همین شبا خود خدا میدونه کی چکارست

دیدش کاملا درسته چون دقیقا همینه

انگشت شمارن کسایی ک اینجوری نباشن

مامانم خیلی سال پیش با ارث پذیرش ی مغازه خرید ولی زد ب اسم بابام

الان این خانم زیر پا بابام نشسته بود ک فلان مغازرو بزن ب اسم من

مغازه ای ک مال مامانم بود و از شیر مادر ب ما حلال تر و میخواست بگیره

بابای من تو کل فامیل معروف بود ک میگفت جونمو بچهام

مردا قبل ازدواج حرف زیاد میزنن

وقتی مزه رابطه باز بره زیر دندونشون دیگ همه چی برعکس میشه