برگشتیم خونه ساعت ده و نیم بود من دوش گرفتم رفتیم که بخوابیم من بالش رو برداشتم که بزارم زیر شکمم احساس کردم یه چیز سوزن مانندی خورد به شکمم انگار پشه نیشم زد همون لحضه زیرم و تشکم خیس شد
اما فک میکردم عفونت ادراری گرفتم و کنترلی رو ادرارم ندارم
بدو بدو رفتم دستشویی وایساده بودم با خودم فک میکردم اخه چرا اینطوری شدم چرا نمیتونم ادرارمو کنترل کنم که شوهرم درد باز کرد گفت چیشده گفتم نمیتونم ادرارمو کنترل کنم
گفت دیونه کیسه آبت پاره شده زودباش حاطر شو بریم بیمارستان
وای خدا داشتم از استرس میمیردم
لباس و ساک بچه هم یادمون رفت برداریم
ساعت یازده و نیم بود که زنگ زدم به مامانم که بیا بریم بیمارستان اونم چون فکر میکرد مثل طهر دارم ادا در میارم که شوهرمو بترسونم کلی پشت تلفن غر زد و رفتیم دنبالش
تو حیاط بیمارستان هی بهم میگفت این کارا چیه میکنی نصف شبی ادم شو بهش گفتم مامان و واقعا کیسه ابم پاره شده اما باور نکرد تا رفتیم داخل و منو گرفتن بستری کردن زنگ زدن دکترم بعدش گوشی دادن دستم که با دکترم حرف بزنم
دکترم گفت میدونی که وقت زایمانت نیست و ممکنه بچت نارس باشه و نیاز به دستگاه داشته باشه اگه از نظر هزینه مشکلی ندارید بمون همونجا بیام عملت کنم اگه نه نمیتونید هزینه دستگاه زو بدید زود خودتو برسون به یه بیمارستان دولتی زنان زایمان
منم فک کردم نهایت دو سه تومن بیشتر میشه که گفتم نه خانم دکتر مشکلی نیست شما فقط خودتو برسون .(بعد ها فهمیدم برای اون دستگاه روزی نهصد هزار تومن میگیرن که برا بیست روز میشد هیجده میلیون )
بعد دکترم اومد سوند زدن و امادم کردن رفتیم اتاق عمل
خیلی استرس داشتم بیحسی رو زدن و منو دراز کردن اما من گرفتم خوابیدم وقتی بیدار شدم داشتن بخیه میزدن دکترم گفت وقت خواب خوابالو بازم چشامو بستم وقتی بیدار شدم تو آسانسور داشتیم میرفتیم بخش مادر و شوهرم بالا سرم بودن یه لبخندی به شوهرم زدم و باز خوابیدم
صبح پسرم رو اوردن پیشم
بعد ها مادرم گفت پشت در اتاق عمل شوهرم کلی گریه کرده بود
الان پسرم شش سالشه و امسال میره پیش دبستان و خدارو شکر مشکلی موقع به دنیا اومدن نداشت فقط یه جزئی آسم داره که اونم ان شالله رفع میشه
ببخشید طولانی شد
ممنون که خوندید