من برادرم و یه خواهرم ارثشونو گرفتن من و دوتا از خواهرام سهممونو دادیم به مامانم که با سهم خودش بره یه اپارتمان بخره به نام خودش زد سند اپارتمانو ولی ما رفتیم محضر و اپارتمان و نفری دو دنگ صلح عمرا کرد برانون که بعد از فوتش فقط به ما سه تا برسه
تمام سعیتونو بکنید بزرگترا (سالمندا) از محل قدیمی زندگیشون جدا نشن ، یه بحث روانشناسی داره اگه فایلهای صوتی دکتر مجد در مورد سالمندان رو گوش داده باشید توش کامل توضیح داده
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
من پدرم فوت شده مادرم تاج سرمونه خونه به اسم خودشه ما گفتیم بزنش به اسمت حقوق مال خودشه بهش میگیم بخور وبپوش خرج کن بچه هات از خودت بیشتر دارن بخدا همیشه غذا خوردنش و میوه خوردنش چک می کنیم اگه کم خرج کنه بهش حرف میزنیم بچه ها قبلا مثل الان نبوده بتونن پدر ومادرا برن مسافرت وغذا خوب بخورن با بدبختی بچه ها رو بزرگ کردن به نظر من الان باید بهشون خوش بگذره ولی ناگفته نمونه خیلی به بچه ها و نوه ها کادو میده
پس نکنید این کارو، یه وقت برادرش گولش میزنه خونه رو میگیره ازش
اگه بشر این اصل رو رعایت کنه قطعا دنیا جای قشنگ تری میشه:وقتی از اعماق وجودت احساس میکنی زندگیت رو نکبت فرا گرفته بچه دار نشو! 😒ظلمِ ظالم، جورِ صیاد، آشیانم داده بر باد... ای خدا، ای فلک، ای طبیعت... شام تاریکِ مارا سحر کن... 🤲😢😞😞😞مشغول قتلعام روزها هستم!💔ما دهه شصتیا تو زندگی ازهرچی میترسیدیم سرمون اومد، از هرچی نمیترسیدیم هم سرمون اومد، یه سری چیزای متفرقه هم بود اونا هم سرمون اومد، یه سری چیزا هم اصلا مربوط به ما نبود ولی سرمون اومد، یه چیزایی حتی وجود خارجی نداشت ولی اونا هم سرمون اومد، لامصب معلوم نیس کله ست یا میدان مغناطیسی😒😒😒 کاش من حسنی بودم و توی دِه شلمرود، تک و تنهابودم، و عین خیالمم نبود که نه قلقلی نه فلفلی نه مرغ زرد کاکلی هیچکس باهام رفیق نیست، و تنها دغدغه ام این بود که تنها روی سه پایه، بنشینم توی سایه☹️☹️ من به فکرِ خستگی های پَرِ پرنده هام، تو بزن تبر بزن... من به فکرِ غربتِ مسافرام، آخرین ضربه رو محکمتر بزن🍁🍃اون درختِ سربلندِ پُرغرور، که سرش داره به خورشید میرسه منم منم، اون درختِ تن سپرده به تبر که واسه پرنده ها دلواپسه منم منم، من صدای سبزِ خاکِ سُربی ام، صدایی که خنجرش رو به خداست، صدایی که توی بُهتِ شبِ دشت، نعره ای نیست ولی اوجِ یک صداست🌳🍃🍃سنگ است که میزند به سینه هرکس فقط برای خود😔 بیزارم از این خلقِ دورنگ و از ناکسان و هرکسی😒
نزارید این کار بکنه خونه خودش راحته بخوره بخوابه پاش دراز کنه حموم بره غذا رژیمی بخوره دخترا برن هیچکس نمی تونه حرفی بزنه میگیت خونه پدر یمونه ولی اگه با دادشتون باشه یا مستاجر بشه اصلا راحت نیست مامانم خونش خیلی راحته تنها هست مامی ریم اجیم شهر دیگه است میاد تعطیلات عید و تابستون میادمی مونه البته سر کار ماهم میریم همه جمع میشیم روزی دوسه بار زنگ می زنیم ببینم چی درست کرده چی خورده چکار می کنه الان به خاطر کرونا پارک نمیره بهش گفتیم برو پارک هر روز نزدیک خونشه البته پارسال و سال های قبل همیشه می رفت پیش دوستاش اینو بگم رییس خودشه