الان 3ماهه از بهمن ماه قرنطینه ایم و ازخونه درنیومدیم بیرون طفلک بچم ازغذا افتاده و بی اشتهای بی اشتها شده.لعنت ب این کرونا.حتی عیددیدنیم نرفتیم خونه مامان بابامون. خو وقتی نمیریم و قرنطینه ایم ینی بطبع کسی هم نیاد.
خواهرم عین خیالش نیس باعالم وآدم رفت وآمداشو کرده دوراشو زده بازارگردی وباآشنا ودوستاش بیرون رفتن.اونوقت امروز اومده خونم زنگ زده بچشو بزار خونم بره با دوستش براخودش عشق و حال و بازار. اولین بارشم نیس. منم اینبارباز نکردم بنظرتون اشتباه کردم؟ الان عذاب وجدان دارم😢
منم بچه کوچیک دارم .اون عین خیالش نیس من میترسم خو
کارت اشتباه نبوده کاااملا نگرانی ات ب جا هست .
چجوری بفهمونم ک نیاره دخترشو؟ بنظرتون خودش متوجه نیس یا خودشومیزنه ب اون راه ک فقط ب صفاسیتیش برسه؟
نه. خواهرتون باید شرایط رو درک کنه.خواهرای شوهرمنم همبشه بیرون ودورهمن ولی خونه ماکه خودمونو قرنطینه کردیم نمیان.
گزینه دوم ... چون الان زمین و زمان جاااار میزنه فاصله اجتماعی یعنی نشنیده؟!!!!شنیده خودشو زده ب کوچه علی چپ ... الانم خواسته از تو استفاده کنه برای راحتی خودش یکبار بگو من ب زور بتونم مراقب بچه خودم باشم ب بقیه نمیتونم کمکی کنم
حالا تو این کرونا دوبار اورده گذاشته خونم.خودش نمیادتو.از دم درمیفرستتش داخل میگه یموقع نگین کرونا اوردی. دیگه حالیش نیس کرونا باشه دور از جان همو دخترشم میتونه ناقل باشه خو.
خواهر من یه مدت اصرار میکرد دخترشو ک حوالی ۹ یا ۱۰ ساله بود و بفرسته خونه ما چند روز منم اون موقع بچه دار نشده بودم و میدونم شوهرم بدش میاد راحت گفتم خواهر شوهرم خوشش نمیاد گفت وااا و یعنی چی و ... گفتم بهرحال همینه ... دلخور شد و .. بعد چند وقت بلاخره کنار اومد
