منم همش توهم میزدم خالمم گفت چرا بیحالی حامله ای؟؟؟ پدرمم میگفت چرا چشمات خسته اس نکنه بارداری
انقده ترسیده بودممممم ۶تا دونه LD رو یجا خوردم دکترگفت اگه چیزی هم بود تو از ریشه کندیش😆😆😆
یادمه انقد زعفرون دم کرده خورده بودم همش احساس خوشحالی میکردم عین خل و چلا میخندیدم😂