سلام دوستم خیلی خوشگل ومهریونه شوهرشم خوب بود ولی عصبی پیام داده امشب سر مسئله ی کوچیک دعوامون شد اومد موهامو کشید گردنبندمم پاره کرد بعدش خواستم زنک بزنم رفت ی شمشیر بزرگ آورد اومده طرفش دوستم خیلی ترسیده بود جیغ زده مادرشوهرش اومده بالا آرومشون کرده حالا پیام داده به من اومدم تو اتاق شوهرمم پشیمونه و بیرون جلوتی وی نشسته میخواد ببینه چکار کنه دوساله عروسی کرده شوهرشم یک بار دیگه حمله ور شده ولی نزده