من باجاریام قطه رابطه کردم واصلاباهاشون رفت امدندارم اما از وقتی من این کاروکردم شوهرم بیشترمیره خونه شون بیشتر تحویل شون میگیره برای بچه هاشون همیشه خوراکی میخره درحالی که محبتی که برای بچه های اونامیکه برای بچه های من نمیکنه خیلی از دستش اصبانی هستم چه رفتاری باهاش بکنم
بچه های هردومون هستند ولی میگه من اونارو خیلی دوست دارم
عزیزم شما حس مالکیت تنهایی رو بچه تون دارید حتی حاضر نیستید که بگید بچه هامون بهنظرم شما دوست دارید اینطوری ببینید. بهتره که حساسیت و کنار بگذارید چون هیچ کسی نمیتونه حتی بچه ی خواهر برادرش و بیشتر از بچه ی خودش دوست داشته باشه .
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
مامان بزرگم همیشع یه داستانیو تعریف میکرد که از مامان بزرگش شنیده بود😊 میگفت روزی روزگاری کدخدای یه دهی به خاستگاری دختر کدخدای دهه کناری پدر عروس میگه من نه چیزی میخام نه چیزی میدم ور دارین دخترو ببرین😳 توراه عروس سوار بر الاغ میخاست بیفته به دوماد میگن افسارو بگیر نیفته دومادمیگه مفته بزار بیفته خلاصه هیچ وقت مفت نباشید حتی شما خانم خونه دار عزیزم😁
من اگه شوهرم اینکارو کنه خشتکش میکشم سرش بچه خودش از بچه دیگری واجب تر وعزیزتر نیس بهش بگو اگه بچه های داداشتو دوست داری و برات مهمن مرض داشتی بچه دار شی بچه خودت با عقده ی کم بود محبت از طرف پدر بار بیاد که تو بچه ی داداشتو بیشتر دوس داری
هیچکاری عزیزم مگر اینکه خودش حالیش بشه، من این همه خودمو به در و دیوار زدم آخرش گفت من مثل اونا نیستم😑با دعوا هم کارت به جایی نمیرسه، البته من با هزاران تلاش تونستم یه تغییری توش بدم گفتم ازین به بعد اگه کسی به بچت داد تو هم بده در غیر اینصورت من راضی نیستم
یکی از جاریام که تو دعوا بهم گفت حیف این شوهر که باتو س. ک. س میکنه خیلی ازشون بدم میاد همه جا میگن که حیف این شوهر که گیر این افتاده درحالی که من از شوهرم خیلی هم سرترم خود شوهرم همیشه میگه تو از من خیلی سری