بچها من دردمو به کی بگم کجا بگم یکی نیست کمکم کنه دیشب با شوهرم اومدیم خونه مامانم اینا از کرج اومدیم تهران گفت منم فرداشب میام اونجا بمونم که سیزده تو خونه باهم باشیم اما الان نمیاد چرا نمیاد چون که اعتیاد داره شرمم میشه به کسی بگم اما اینجا گفتم دیگه نمیدونستم چیکار کنم شوهر م خوبه مهربونه دوست داریم همو خودشم دلش میخواد ترک کنه اما نشده من فقط کنارش بودم تو این چهار سال حالم خرابه به کی بگم به خانواده نامردیه چون خودش اومده روراست بهم گفته که این مشکل و داره به خانواده بگم میدونم که داغون میشن اصلادلشم ندارم که بگم من عاشق شوهرمم میمیرم اگه نباشه اصلا نمیتونم ازش طلاق بگیرم اما اینجور رفتارش که خونه بابامم نمیتونه بیاد حالم بده و هزاران مشکلات دیگه مگه من چند سالم بود که بتونم با این مشکل بسازم اگه غلط املایی داشتم ببخشید از پشت اشکام داشتم اینارو مینوشتم
عزیزم کمکش کن ترک کنه فقط تو میتونی کمکش کنی قوی باش و مشکلات زندگیتو به یه مشاور یا یه آدم مطمئن و عاقل درمیون بذار به خانواده نگی ممکنه احساسی برخورد کنن