خانواده شوهرم گفتن شام بزار میایم اونجا منم گفتم ب شوهرم زنگ بزن بگو ب مریضی بیان گف میدونی دیگه اخلاق مامانمو صدتا حرف میکنه منم گفتم باشه شام گذاشتن خواهر شوهرم با شوهرش و مادرشوهرم اومدن داشتم سفررو پهن میکردم ک بردارشوهرم اومد کلا خودشو الکل زده بود تو حیاط ما اومد خونه باز منم صدعفونیش کردم بچه خاهرشوهرم رف بغل برادرشوهرم دعوا شد!!
ها 😩
من که نفهمیدم چی شد
😐😐😐
چرا دعوا؟؟
کی با کی؟
وا خب نرین مهمونی مجبورین!
وا خودت فهمیدی چی گفتی
به خاطر الکل و ضدعفونی؟
وات😑
چیچی گفدی
بچه رفته بغل داییش دعواشد.برا چی
بچه خواهر شوهرت رفت بغل برادر شوهرت دعوا شد؟
لابد گفته بچه رو بغل نكن كرونا ميگيره
بعدش شوهر خواهرش گف چرا بچمو بغل کردی چرا از بیرون اومدی بغل کردی اونم گف بخدا الکل زدم صورتمو دستمو شستم بازم رف شست اومد بازم ادامه داد شوهر خواهرش هی فش داد اینم هیچی نگف آخرش گف اندازه گوز ارزش نداری بردارشوهرمم گف بسه دیگه بچه تو اومد سمتم بعدش غذاهام کلا موند کسی نخورد شوهر خواهرش هم گذاشت همه پکر شدن
من فقط متوجه شدم شامم میدن منم شام ادرس بده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
