[QUOTE=129626179]خب چرا خودت اشپزی نمیکنی خونه خودت؟[/QUOTE
اجازه ندارم نمیزارن سپردمشون به خدا واقعا دیگه من خسته شدم
من با مادرشوهرم تو یه ساختمونیم.فقط میگم تو سن ۳۰ سال صدتا بیماری جسمی و روحی دارم
بدترین روزای عمرم روتواون خونه گذروندم خداروشکرگذشت ولی بعدازچهارسال
نه ببین بین بدترینو و بده
خونه مادرشوهر کلا یه طبقس باید با دوتا پیر سرو کله بزنی بعدم خونشون کاروانسراس اون دختر میاد اون پسر میاد و الا اخر لما خونه خاهر شوهر دوطبقه مجزاس و این یکی هم به حمداللله باهم رابطه خوبی داریم ولی چون مجزاس خیلی بهتر اینه ک بری تو ی خونه با اونا باشی
ولی چون تنهام نمیشه هم جایه دیگه ای کرایه کنیم
خدا نصیب نکنن حتی هنسایشونم داخل یه خیابون بشم
این کارو کردم عزیزم خخخخ شوهر لوسم گریه کرد مادرشوهر پدرشوهرم دعواانداختند حتی تا خونه مامانم اومدن که چرا دخترت اینجوری می کنه بابام گفت عزیزم صبر کن بسپربخدا خودش حلال مشکلاته فعلا چندماهه میگذره از اون کارم همون خونه مادرشوهرمیم
دارم دیونه میشم توی این چن سال هیچ پیشرفتی از لحاظ مالی نداشتیم هیچ ذوقی واسه خونه م ندارم که بخوام وسایل جدید بخرم یا تغییر دکوراسیون بدم ی ادم افسرده ک بااجبار داره تو قفس زندگی میکنه به تمام کارامون سرک میکشه با این ک کم محلیش میکنم ولی همش خونمون میاد از اون مادرشوهرایی هس ک توی تمام مسائلی ک بهش هیچ ربطی نداره نظر میده و شوهرم مطیع مامانش😔😔😔
دعا کن ماهم جدا بشیم...والا دیشب از خونه بابام اومدم اینجا...پدرشوهر گرامی رک بهم گفت فردا برا مام ناهار درست کن...
ما سیستم زندگیمون فرق میکنه...من تا 10 و 11 میخوابم و بلند میشم یه چیزی سریع درست میکنم و طرف 1 هم غذا میخوریم..ولی اینا نه زودتر میخورن و هر چیزی هم نمیخورن...
خلاصه حوصله ندارم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
46 ثانیه پیش
51 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
